کرم جوان کننده و آبرسان شیر خالص
کرم ضد چروک شب ریچ کرم حاوی 30 روغن مفید 84924
کرم ضد جوش و ضد آکنه و روشن کننده لانا
کرم سفید کننده بین ران و زیر بغل فلورا
اتو مو ویتز فرانسوی (صفحه کمانی)
کرم لایه بردار و روشن کننده فوری صورت
کرم پودر ویتامین سی Dream Woman
صابون خاویار و پوست خرچنگ دریایی ، سفید کننده و احیا کننده پوست
قویترین کرم گونه گذار و چاق کننده صورت
ریمل هزار و یک مژه برژوا فرانسه
روغن ماساژ گیاهی نیلوفرانه جهت پیشگیری از ترکهای پوستی در زمان بارداری
کرم روشن کننده Emami ( برای مردان )
روغن هفت گیاه تقویت کننده موی سر نیلوفرانه
سرم تقویت و بازسازی + ضد ریزش مو انرژی
کرم آرامش بخش و ضد استرس لانکوم LANCOME
کرمهای 4 گانه ضد چین و چروک لورال
لوسیون ضدآفتاب و روشن کننده صورت و بدن تاچ می
کرم دوقلو ضدلک و ضد کک و مک و روشن کننده پوست LANA
خودباوری زمینه خودیاروی است
طلیعه
هر گاه از افراد اندیشمند، مخترع و حتی یک کارگر موفق سؤال شود که چگونه به این مدارج رسیدید، پاسخ همواره یک چیز و آن باور خویشتن است. عوامل متعددی در ایجاد این حالت در نهاد آدمی مؤثرند. انسانی که خودباور نشده است، همه چیز و همه کس را مقصر میداند و خویش را مبّرا و مظلوم. اکنون چهل نکته در خصوص خودباوری زمینه خودیاوری است، بیان میکنیم:
1
معرفت از ابواب بزرگ الاهی است که از خویشتن، پیرامون، فراسو و ابعاد نادیدنی در آن صحبت میشود و معرفت خویش را به اَنفَعُ المَعارف1 تعبیر کردهاند. ظریفی میگفت: از مواردی که بعضی افراد ژرف کاو و اندیشهورز گاهی ناخودآگاه بیان میکنند، این است که شما سخن مرا درک نمیکنی. گاهی فرد زاویهای از ژرفنگری دارد که دست یافتن به آن، بسیار مشکل است.
2
مساحت فکر یک فرد، گاهی به حدی در افق، عمق، عرض و طول رشد یافته که گاه سخنان او را کامل درک نمیکنند. معمولاً تکه کلامهای افراد باورمند و روشمند اینهاست: مرا درک نمیکنی؛ مقصود من این نیست؛ بسیار سطحی است؛ مقوله چند لایهای است و... .
3
چگونه به این ساحتها قدم بگذاریم و ما نیز از این مساحتهای کوچک، به ساحتهای عمیق و دقیق برسیم. بودا میگوید:2 ای انسان! خود، پناه خویشتن باش؛ یعنی در این عالم شدن را باید از خود آغاز کنی و هر چه شناخت تو به خویشتن خویش بیشتر شود، خود بهتر میتوانی پناهگاه علمی، مَأمِن روحی، آسایش روانی، آرامش درونی و شادی جاودانه را برای خویش رقم بزنی.
4
وقتی از حکیم متألهی پرسیدند: چگونه به دو درجه سنگین دانش زاینده و درون زلال دست یافتی؟
فرمود: به دو چیز به این دو رسیدم؛
یکی غنیمت شماری لحظهها و فرصتها برای گرفتن، شدن و بالندگی و دیگری نگهبان دل خود بودن.
باور داشتم که این دو دریچه، مرا به سعادت دو جهان خواهند رساند.
5
باور خویشتن، آدمی را به خدای نزدیکتر میکند؛ زیرا از نعمتها و مواهبی که خداوند در درون ما به ودیعه نهاده، بهتر استفاده میکنیم و این یعنی سپاس در برابر نعمتهای معبود. دانشمندان عقیده دارند که آدمی به هر اندازه نیز مدارج علمی، تحقیقاتی، کشفیات و ابتکارات را در طول عمر خویش تجربه کند، باز هم در دم مرگ، تنها حدود 3تا6 درصد از توانمندیهای خود را از قوه به فعل در آورده است و حدود 94تا97 درصد از ظرفیتهایی را دست نخورده به عالم دیگر میبرد.
6
تحقیق در زندگی انسانهای جاویدانی که خویش را باور کردند و یاور خویشتن گردیدند، مانند انیشتین، لئونارد داوینچی، ادیسون، موتزارت(موتسارت)، گوگن و... ثابت میکند که اینان نیز بین 4تا6 درصد از استعدادهای خویش را به کار بستهاند.
7
عدم باور به توانمندی، نوعی حصار چینی و غصهگزینی است و این حصار، بسیار خطرناک است؛ حصاری است که شما را از موفقیت جدا میکند؛ زیرا
موفقیت = باورمندی + حرکت3
8
فراموش نکنیم که عمر کوتاه است، دنیا فرصت است و هر کس دنیای خود را دارد تا فرصتهایش را معنا دهد، زنده کند، بجوید و اجازه ندهد فرصتهایش را غفلتها از بین ببرند. شاید جالب باشد که بدانید محوریت استعداد، هوش و توان ذهنی، همیشه اولویت غالب نیستند. بسیاری از افراد موفق، پشتکار مدارها بودهاند و نه با استعدادها؛ به شرطی که اسیر چرخه تمام نشدنی منفیبافی و تسلیم نشوند.
9
آیا قصه سفیدبرفی و هفت کوتوله را مطالعه کردهاید؟4 مطلب زیر را بخوانید هم نکته قصه و هم تحلیل در آن نهفته است.
اولاً این قصه را وقتی والت دیسنی به فیلم تبدیل کرد، از موفقیت عجیبی برخوردار شد؛ حتی در مین شکاکیون و مشکلپسندان.
با این که این فیلم برای بچهها ساخته شده بود، اما بزرگسالان تمام سالنهای سینما را اشغال میکردند؛ زیرا حکایت آن از افسانههای قدیم ایرانیان، هندوستان و مصر گرفته شده بود و بر روی این حقیقت پایهگذاری شده بود که افکار منفی را باید گسیخت؛ خواه از درون ما باشند یا از محیط پیرامون.
10
سفید برفی، شاهزاده خانم کوچولو، زن بابای بدجنسی داشت که به او حسادت میکرد. این شخصیت در داستانهای دیگر هم ظاهر میشود و زن باباهایی وجود دارند که از مادر نیز بیشتر دوستدار فرزند خوانده میشوند؛ اما تقریباً همه ما نیز زنبابایی از نوع ظالم آن در درون خویشتن داریم. برای ما زنبابای ظالم، همان طرز فکر منفی است که ما در شعور باطن خود شکل دادهایم و همان گونه که زن بابای بدجنس از روی حسادت، فرزند خوانده خود را لباس ژنده میپوشاند و در محرومیت نگاه میدارد، تمام افکار منفی و ستمگرانه روی ما همان اثر را به جای میگذارد.
11
جالب است بدانیم که وقتی یک فکر منفی شکل میگیرد، به سرعت در چهره ما نقاشی میشود؛ یعنی همان گونه که در چشمان افراد میتوان آیات صداقت کلام یا شیطنت را به وضوح مشاهده کرد، یک فکر منفی نیز به سرعت چهره، روان و روح ما را در بر میگیرد، فراگیر میشود و بر جسم ما اثر میگذارد.
12
یک فکر منفی، عاقبت تبدیل به یک ذهنیت میشود و سپس بدبینی را شدت میبخشد و حرکت، استواری و امید را مختل میکند و آدمی اسیر ذهنیتهای متواتر و مخرب میشود و اگر به این وضع عادت کند، از حرکت باز میماند و برکت را نخواهد چشید.
13
همان گونه که نامادری سفید برفی هر روز از آینهای مخصوص درباره بهتر بودن خویش یا سفیدبرفی میپرسد و آینه پاسخ میدهد تا سفید برفی زنده است، از تو بهتر است و او تصمیم میگیرد سفید برفی را در اعماق تاریکیهای جنگل رها کند و از بین ببرد تا پس از حذف او، خودش بهترین باشد، افکار منفی نیز گاهی ما را به اعماق جنگلهای از خود بیگانگی و بدبختی میکشانند و دریچههای توهم را به روی ما میگشایند و احساس یأس،، نومیدی و ناتوانی را القا میکنند؛ ولی باید مقاوم بود و خویش را باور کرد تا خویشتن را یاوری نمود و آنگاه به داوری نشست که کدام بهتر است؛ نومیدی یا امید و خودباوری یا از خود بیگانگی.
14
بالاخره سفیدبرفی را حیوانات مهربان جنگل - خرگوشها، گوزنها، پرندگان و سنجابها - در بر میگیرند و او داستانش را باز میگوید و آنها او را یاری میکنند و به کلبهای میبرند. این مهرورزان جنگلی، نمادهای پیرامون یاری کننده و همچنین الهامات قلبی و محرکهای درونی ما هستند که همیشه آمادهاند به کمک ما بیایند تاما را از اعماق جنگلهای یأس، وهم و ناباوری برهانند و به کلبه آرامش، امید و حرکت رهنمون کنند.
15
در کلبهای که او را میبرند، کلبه هفت آدم کوچولو وجود دارد و سفیدبرفی به همراه حیوانات، کلبه آشفته را مرتب و منظم میکنند تا این که هفت کوتوله میآیند و از او تشکر میکنند و به او قول کمک میدهند.
اولاً هفت، نماد عدد مقدسی است وشاید دور و بر ما از این هفتهای مقدس زیاد باشد که به صورت یک نماد آمده است؛ مثل هفت آسمان، هفت شهر عشق، هفت الفبای محبت و... که در اشعار و نثرهای عرفا و حتی قرآن کریم آمده است.
ثانیاً هفت کوتوله، مظهر نیروهای پشتیبانی هستند که همیشه گرداگرد ما هستند و بسیاری از ما، این نیروها را یا نمیبینیم یا میبینیم و باور نمیکنیم یا میدانیم هستند و تشخیص نمیدهیم یا ساده میانگاریم.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسر ( چهارشنبه 89/7/7 :: ساعت 9:36 عصر )
مدیریت استرس
فرهنگ سازمانی، مسائل مختلفی برای افراد گوناگون به همراه آورده است. مهمترین مسئله همان موضوعی است که ما تحت عنوان «استرس» میشناسیم. درواقع، واژه استرس به اندازه واژههایی همچون سیدی، غذاهای آماده و تلفن همراه رایج شده است. البته برای آنانی که در کنترل مسائل روزمره خود دچار مشکل جدی هستند، واژه استرس مفهومی فراتر از معنای معمول دارد. از نظر آنها استرس یعنی «درد».
علائم رفتاری و جسمانی استرس
sفشار باعث انگیزش، تحریک و نیرومندی میشود اما هنگامیکه فشار فراتر از توانایی فرد باشد، او را دچار استرس میکند. وقتی علائم رفتاری مندرج در جدول زیر نمایان میشوند، فرد در مرز فشار و استرس قرار گرفته است.
شناسایی ریشههای استرس در کار
وقتی فردی متوجه میشود که به خوبی از عهده فشارهای روزمره برنمیآید، گام بعدی در فرآیند شناخت ریشهها و منابع استرس در کار برداشته شده است. وقتی این کار انجام شد، آنگاه میتوان یک طرح اقدام تدوین کرد تا فرد آثار مخرب این فشار را کاهش داده یا حتی از میان ببرد. جدول دوم مؤید فشارهای روزمره است که افراد را هنگام کار آزار میدهد. البته باید مشکلات مهمی دیگری را نیز به موارد ذکر شده افزود مانند نحوه کنار آمدن با اخراج یا نحوه تطابق با فرهنگ سازمانی.
استرس فردی: کنترل فشارهای روزمره
مدیریت زمان. از میان تمامی فشارهایی که مدیران تحمل میکنند، استرسآورترین آنها عدم مدیریت زمان است. اتلافکنندگان زمان در طبقهبندیهای گوناگونی قرار میگیرند و درنتیجه حل این مشکل را نیازمند راههای مختلفی میکنند.
پشتگوشاندازها
افرادی که در این طبقه قرار میگیرند، به جای عمل کردن ترجیح میدهند بیشتر فکر کنند. پشتگوش انداختن ریشه در بیحوصلگی، عدم اعتماد و بیمیلی به کار دارد. این افراد میتوانند با پیروی از نکات زیر، زمان خود را به شکل بهتری مدیریت نمایند:
• تقسیم وظایف مهم به چند وظیفه کوچک
• تهیه فهرستی از تمامی کارهایی که باید در مدت زمانی کوتاه (مثلاً تا هفته آینده) یا در بلندمدت انجام دهید.
• وقتی زمان کاری خود را برنامهریزی میکنید، تلاش کنید میان کارهای عادی و کارهایی که جذابیت بیشتری دارند، توازن برقرار سازید.
• بپذیرید که خطر اجتنابناپذیر است و هرگز هیچ تصمیمی بر مبنای اطلاعات کامل اتخاذ نمیشود.
کسانی که میل چندانی به واگذاری مسئولیتها ندارند
افرادی که در این گروه قرار میگیرند، زمان قابل توجهی را برای انجام دادن کارهایی تلف میکنند که دیگران به شکلی اثربخشتر و با صرف زمان کمتری انجام میدهند. آنها باید موارد زیر را در نظر بگیرند:
• واگذاری به معنای سلب مسئولیت نیست.
• همیشه زمانی را به تشریح دقیق آنچه مورد نیاز است اختصاص دهید.
کسانی که مسئولیتهای خود را به شکلی ضعیف واگذار میکنند، افرادی هستند که در برقراری ارتباط نیز ضعیفند. به همین دلیل است که آنها از دیدن تلاشهای دیگران دچار سرخوردگی میشوند.
• وقتی مسئولیتی واگذار شد، فرد باید به دقت آن را انجام دهد.
• از انجام کارهای غیرضرور که در جهت تحقق اهدافتان نیست یا دیگران میتوانند انجام دهند اجتناب نمایید. یاد بگیرید که به شکلی مؤدبانه «نه» بگویید.
افراد نامنظم
افرادی که در این طبقه قرار میگیرند معمولاً کسانی هستند که حجم زیادی کاغذ و کارهای انجام نشده، روی میزشان دیده میشود. افراد نامنظم غالباً در جلسات دیر حاضر شده یا اصلاً در آنها شرکت نمیکنند. این افراد فکر میکنند که مشکلات آنها بیشتر ناشی از حجم زیاد کار است نه بر اثر عدم سازماندهی منظم امور.
آنها باید:
• قبل از عمل کردن، به خوبی برنامهریزی نمایند
• در آغاز هر روز، فهرستی از آنچه باید انجام دهند تهیه و هر روز بعدازظهر آن را مرور کنند.
• کاری را انتخاب کرده و آنها را به اتمام برسانند.
• قبل از تلفن زدن خوب فکر کنند و فهرستی از تمامی اطلاعاتی که قصد دارند از طریق آن تلفن به دست آورند، تهیه نمایند.
• مدت انجام دادن هر کاری را برای خود مشخص کنند.
• وقتی جلسهای میگذارند، زمان دقیق شروع و خاتمه آن را مشخص کنند.
قارچها
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسر ( چهارشنبه 89/7/7 :: ساعت 9:36 عصر )
مهارتهای غلبه بر تنبلی
شاید شما هم از آن دسته آدم هایی باشید که هر ازگاهی بدتان نیاید که بتوانید چند کیلو حوصله از مغازه ای بخرید تا بتوانید کاری را که مدتها است قصد انجام آن را دارید و هر روز به تعویق می اندازید بالاخره انجام داده و به اتمام برسانید. ولی بدانید که حوصله در دکان هیچ عطاری پیدا نمی شود و در واقع شما دچار عارضه تنبلی شده اید!
شاید برای انجام کاری خاص با شور و انرژی زیای مشغول به کار شوید و به انجام برسانید و برعکس کار دیگری را با آنکه به نظرتان خیلی مهم است به تعویق بیاندازید. یا گاهی این اتفاق در زمان های خاصی برای شما روی دهد. پس بهتر است به علل تنبلی خود توجه و آن را برطرف کنید تا به یک فرد موفق و کارآمد تبدیل شوید.
علل تنبلی
ذهنیت اشخاص و افکار و طرز تلقی آنها درباره مفهوم، یکی از علل عمده تنبلی است. از این مجال به طور اختصار به چند مورد از علل تنبلی می پردازیم:
1- برای انجام کار، انگیزه مقدم است یا عمل؟ اگر انگیزه را انتخاب کردید فرد تنبلی هستید - البته در مورد همان کار - اغلب اوقات افراد باهوش و موفق انجام کار را بر انگیزه مقدم می دانند؛ مطمئن هستید اگر شروع به کار کنند یعنی قدم اول را برداشتند قدم های بعدی راحت تر برداشته می شود.
2- آیا فکر می کنید آدم های موفق همیشه با اعتماد به نفس بالا و اطمینان خاطر و به آسانی از پس کارهایشان برمی آیند؟ این تفکر غیرواقع بینانه است. اشخاصی که معتقدند زندگی افراد پرکار بدون دغدغه است و هیچ مانعی سر راهشان نیست و فکر می کنند خودشان مشکل دارند و با روبرو شدن با موانع خیلی زود دلسرد می شوند . در صورتی که افراد موفق و پرکار می دانند که برای رسیدن به هدف مورد نظر باید تلاش کنند و آمادگی مواجهه با موانع و پذیرش آن را نیز دارند.
3- ترس از شکست نیز یکی از عوامل مهم مسامحه در کار است. اصولا افراد مسامحه کار موفقیت را بیش از اندازه مهم می دانند. به عبارتی عزت نفس خودشان را با موفقیتشان می سنجند و از اینکه شکست بخورند می ترسند و در نتیجه به جای آنکه به آن کار اقدام کنند از آن فرار می کنند.
4- کمال طلبی هم از آن نیازهایی است که اگر برداشت درست از آن نشود ضربه زیادی به فرد می زند. داشتن اهداف متعالی و معیارهای بالا پسندیده است ولی این که باید همیشه همه کارهایمان عالی باشد، فشار روانی خیلی زیادی به فرد وارد می آورد. بعد از تلاش های بسیار و پی در پی، بی انگیزگی و وقت تلف کردن در وسط کار سراغ فرد می آید.
پنج نسخه برای تنبل ها
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسر ( چهارشنبه 89/7/7 :: ساعت 9:36 عصر )
کسب اعتماد به نفس و تقویت اراده
اعتماد به نفس یعنی باور نمودن خود و تکیه بر استعدادها و تواناییهای خویش و پر واضح است که عدم اعتماد به نفس آن است که انسان با آن که دارای ارزشها و لیاقتهای خاص خود است ولی خود را ناتوان و ناچیز میپندارد و ازهمین روی به خود جرات اقدام به کار را نمیدهد چه ارزش و لیاقتهای خود را باور ندارد و گاه در مقایسه با دیگران،آنها را چنان بزرگ و دارای هیبت تصور میکند و چنان در ذهن و خیال خود بزرگ جلوه میدهد که گویی خودش رابرابر آنان چون موری در درگاه سلیمان میبیند و یا ذرهای در برابر خورشید میپندارد همین امر باعث میشود وقتی در برابر آنها قرار گرفت دست و پای خود را گم کند.
علت عدم اعتماد به نفس امور متعدد میتواند باشد که در این جا به فراخور اوضاع شخصی شما به چند مورد آن اشاره میکنیم:
?) گاهی علت عدم اعتماد به نفس، عدم تسلط بر کار و عمل مورد نظر است و چون بر آن عمل تسلط ندارد لذا دچار تزلزلی و دست و پاچگی میشود. پر واضح است که در این صورت باید برای از بین بردن عدم اعتماد به نفس مهارت لازم را به کف آورید.
?) در برخی مواقع علت عدم اعتماد به نفس، ناشی از عدم ارتباط با اجتماع است یعنی کمتر در اجتماع با کسی روبرو شده و کمتر رفت و آمد داشته است.
?) شاید عدم اعتماد به نفس ترس از استهزاء دیگران و بدگویی و سخنان بی مورد آنها باشد.
?) خود کم بینی و بزرگ بینی دیگران نیز دو علت اساسی دیگر از علل عدم اعتماد به نفس است به هر حال علت آن هر چه باشد راه علاج آن به ترتیب زیر میباشد:
? باید نقاط ضعف و قوت خود را بشناسید و به واقعیت وضعیت خود آگاهی پیدا کنید و آن را باور داشته باشید.
? هیچ گاه خود را ضعیف و ناتوان و حقیر نشمارید و الفاظی که چنین مفاهیمی را القاء میکند بر زبان خود جاری نسازید.
? با افرادی که برای شما ارزش قایلند و هویت شخصی شما را باور دارند بیشتر حشر و نشر داشته باشید و برعکس از افرادی که در هر فرصتی شما را تحقیر میکنند و به شما اجازه عرض وجود را نمی دهند، دوری کنید و هرگزدر این موقعیتها وارد نشوید.
? برای دیگران در حد و تراز خودشان مقام و پایگاه قایل شوید تا آنها را انسانهای فوق العاده و برترمپندارید.
? بر اعمالی که در صدد انجام آن هستید مانند صحبت در جمع، سخنرانی، گفتوگوی جمعی و... تسلط علمیکافی داشته باشید و یا این تسلط را به دست آورید.
? سعی کنید بیشتر در اجتماعات حاضر شوید و حضور فعال داشته باشید با آنها صمیمیشده و مشارکت اجتماعی خود را افزایش دهید مثلاً درس سیمناری ارایه کنید ـ در کلاس سؤال خود را مطرح کنید البته از رفتارهای کوچک کار خود را شروع کنید و قبلاً آمادگی لازم را به دست آورید.
? به استهزای و ریشخند دیگران اصلاً توجه نکنید و مسیر از پیش ترسیم شده را دنبال کنید.
? با تمرین فعالیتهای جمعی و فردی حالت طبیعی خود را حفظ و تقویت کنید.
تقویت اراده:
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسر ( چهارشنبه 89/7/7 :: ساعت 9:36 عصر )
اعتماد به نفس و غلبه بر مشکلات
اعتماد به نفس ، عبارت است از احساس اطمینان نسبت به خود. به عبارت دیگر ، اعتماد به نفس یک فرد به نحوه -ی احساس اودرباره ی (( من )) خویش بستگی دارد . شما در مورد خودتان چگونه فکر می کنید ؟ آیا نظر مساعدی نسبت به خودتان دارید و به خودتان احترام می گذاریم ؟ اگرپاسخ شما به سوالات اخیر مثبت باشد ، در این صورت می توان گفت که شما از یک من قوی و ایده آل ، برخوردار هستید ، اما اگرشما نظر مساعدی نسبت به خودتان نداشته باشید و برای خودتان احترام قایل نشوید ، می تون گفت که شما دارای من ضعیفی هستید .مع الو صف ، باید گفت که نظر فرد نسبت به خودش در موقعیت های مختلف زندگی یکسان نیست و ممکن است که او دریک موقعیت خودش را خوب و قوی بپندارد ، ولی در موقعیت دیگری خود پنداری ضعیفی داشته باشد .
اما ، چیزی که تاصف آور است ، این است که اغلب ما ، معمولا" بیشتر به جنبه های ضعیف خودمان اهمیت می دهیم و تمام توجه امان را بر روی نکته ضعفهایمان متمرکز می کنیم نه بر وی امتیاز اتمان . پس، چاره کارچیست؟ نخستین قدم شما برای تقویت و بالا بردن اعتماد به نفستان ،درک و فهم این حقیقت باید باشد که اعتماد به نفس ، در واقع همان نظر و عقیده ای است که شما راجع به خودتان دارید. آگاهی از این امر منجر به این خواهد شد که در تقویت اعتماد به نفستان در مسیر صحیحی گام بردارید . در مرحله’ بعدی ، باید از خودتان بپرسید که چرا در برخی از جنبه های زندگی دارای اعتماد به نفس کافی نیستند ؟ یک دلیل آن ، شاید مورد مقایسه قرار دادن خودتان با افراد دیگر باشد .
به این ترتیب ، اگر در این مقایسه شما خودتان را کمتر از دیگران بدانید، مسلما" خود پنداریتان رو به نقصان خواهد نهاد. به طور کلی ، هنگامی که شما خودتان را با فرد دیگری مقایسه می کنید ، این فرد ، چه یک هنرمند باشد ، و چه یک ورزشکار ، یک وکیل ، یک پزشک ، یک تاجر ، و یک دانشجو ، اگر آن فرد را در برخی خصوصیتها بهتر از خودتان بدانید ، خود پنداری شما تضعیف خواهد گشت . اما ، جهت مقابله با این وضعیت و جهت این که خود پنداری صحیح و مناسبی از خود داشته باشید ، بهترین شیوه نگریستن به سایر افراد، داشتن یک نگرش کلی است نگرشی که در آن ، همه’ انسان ها با هم برابر در نظر گرفته می شوند . به عبارت بهتر ، به هنگام مقایسه خود با دیگران باید به این نکته توجه داشته باشید که هر انسانی دارای منابع مختلفی است . هیچ کس یک مرد یا یک زن نیست . بلکه پیش از هر چیز دیگری همه یک انسان هستید .
شما با یک اسب برابر نیستید ، زیرا یک اسب بسیار قوی تر از شماست .، اما شما در مورد قدرت خودتان نسبت به آن اسب ، هیچ نقصی در خودتان احساس نمی کنید . سرعت یک سگ بسیار سریعتر و هیکل یک فیل ، بسیار تنومندتر از شماست اما شما در این گونه موارد نیز هیچ گونه کمبودی در خودتان احساس نخواهید کرد ، زیرا این حیوانات خارج از دایره ی تعمیم شما به عنوان یک انسان ، قرار دارد . برخی از ما ، افراد دیگر را دارای خصلت هایی می بینیم که خود فاقد آن ها هستیم و لذا در خودمان احساس کمبود می کنیم . این احساس کمبود و عدم کفایت حتی اگر در مورد یک جنبه ی جزئی و کوچک باشد سریعا" در سرتاسر وجود و در کلیت خودپنداری ما ، گسترش می یابد . ولی اگر ما همه ی مردم را به چشم یک انسان بنگیرم ، در آن صورت ، دیگر همه کس با هم برابر خواهند بود . بلند و کوتاه ، ثروتمند و فقیر ، دانا و نادان ، چاق و لاغر و . . . همگی بی معنا هستند .
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسر ( چهارشنبه 89/7/7 :: ساعت 9:36 عصر )
راهکارهایی برای تقویت اراده
رسیدن به آرامش و درک زندگی پاک، یکی از مهمترین اهداف آفرینش انسان است. خدای رحمان به ما عقل و چشم و گوش و مهمتر از همه ، پیامهایش را عنایت فرمود تا « آرامش و زندگی پاک » را تجربه کنیم:
«ألا بذکر الله تطمئن القلوب». (1)
بدون خدا، زندگی رنجی است بی پایان ، « وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَه ضَنْکاًً». (2)
«کسانی که به خدا ایمان آورده و ایمان خود را به ظلم نیالودهاند ، دارای ایمنی و مصونیتند و آنان هدایت یافتگان واقعی هستند» (3)
بنیامین راش، پدر روانپزشکی میگوید: « دین آن قدر برای پرورش و سلامت روح آدمی اهمیت دارد که هوا برای تنفس». (4)
یونگ، روانکاو میگوید: «در مورد بیماران روحی که از 35 سال به بالا داشتند ، حتی یک نفر یافت نمیشود که مشکل روانی او در آخرین مرحله تحلیل، به ایمان مذهبی مربوط نگردد و بهتر است بگوییم که هر فرد از آنان، به علت فقدان آن چه که دین به اشخاص میدهد ، بیمار شدهاند و هیچ کس از آن ها که نظر دینی و مذهبی خویش را باز نیافتند ، واقعاً درمان نشدهاند». (5)
امام علی علیه السلام میفرماید: « تقوا، داروی بیماری دلهای شما و شفای مرض بدنهای شماست». (6)
امام کاظم علیه السلام میفرماید: « لقمان به پسرش گفت: دنیا ، دریای ژرفی است که افراد بسیاری در آن غرق شدهاند و تقوا و پرهیزکاری، کشتی توست. آن کشتیای که آکنده از ایمان باشد ، بادبانهای آن، توکل به خدا و پاسدارش، عقل و ناخدایش، علم و فرمان آن، بردباری و تحمل است». (7)
زندگی، قانون دارد. خوشبختی، با فهم و رعایت قانون زندگی و سیهروزی، با نادیده انگاشتن قانون زندگی، حاصل میشود.
موفقیتها به بخت و اقبال وابسته نیست، بلکه زندگی پاک را با احترام به قوانین، میتوان در آغوش کشید.
جوانان، دانشجویان و استادان بزرگوار، باید بدانند که دنیای بیخدای امروز، برای کسب موفقیت کامل و آرامش واقعی، حرف زیادی ندارد و طی دو یا سه قرن گذشته ، برخی از دانشمندان تربیتی و روانشناسان غربی توانستهاند به برخی از قوانین آن – به گونهای ناقص – پی ببرند اما (قرآن و عترت)، ???? سال قبل، آن هم با رعایت همه عرصههای زندگی و باور به سرای ابدی، دقیقترین قواعد را برای درک یک زندگی پاک، بیان کردند ، « من عمل صالحاً من ذکر و أنثی فهو مؤمن فلنحیینه حیاه طیبه». (8)
اینک برای این که دچار « روابط و دوستیهای ویرانگر» نشویم ، قاعده تقویت اراده را به اختصار بیان میکنیم .
1 - تقویت اراده در انجام برنامهها
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسر ( چهارشنبه 89/7/7 :: ساعت 9:36 عصر )
تکنیک های تقویت اراده
در تقویت اراده عوامل متعدّدی تأثیر گزار هستند که باید رعایت شده و با عواملی که موجب ضعف اراده میشود مبارزه گردد:
1- اصل مقاومت:
اولین اصلی که باید رعایت شود، اصل مقاومت است که روان شناسان از آن به عنوان «اصل تسلیم ناپذیری» یاد میکنند. معنای مقاومت آن است که انسان در برابر شکستها و ناکامیها ایستادگی کند؛ زیرا برخی از شکستها زمینه پیروزیهای بزرگ را فراهم میکند. یکی از نویسندگان مینویسد: هرگاه برایتان مسآلهای پیش آید که به نظر بسیار مشکل، نا امید کننده و غیر قابل حل میرسد، آن چه شما را تا حصول پیروزی یاری خواهد کرد، اصل "تسلیم ناپذیری" است.(1)
2- امید داشتن:
دومین اصلی که نقش بنیادی در تقویت اراده دارد، امیدواری است. انسان باید در زندگی با امید زندگی نماید. یأس و نا امیدی انسان را از رسیدن به هدف باز داشته و روند زندگی را دچار مشکل میکند. آن دسته از بزرگان که قلههای موفقیت را کسب نمودند، امید به زندگی داشتند. از سوی دیگر برخی که در زندگی موفق نبودند، معمولاً نا امید بوده و یأس در زندگی آنها بوده است. "فیلس سیمولک" مینویسد: "به کار بردن و نگارش کلمات منفی، ویرانگر و مخرّب است. این کلمات قفلهایی هستند که بر درهای ورودیِ هر راه حلی زده میشود تا ما را برای شکست آماده کند. بر عکس کلمه "آری" هیجان میآورد و تحرک میبخشد...".(2)
3- مبارزه با عادت ناپسند:
یکی از عوامل مهم تقویت اراده، مبارزه با عادتهای بد و ناپسند است؛ از این رو باید سعی شود با هواهای نفسانی (که انسان را به اعمال ناپسند میکشاند) مبارزه شده و از عادات ناپسند جلوگیری گردد.
"ویلیام جیمز" روانشناس معروف میگوید: «یک نه گفتن به عادت بد موجب میشود شخص برای مدّتی تجدید قوا کند و بدین وسیله ضعف اراده ی خود را به تدریج بر طرف سازد».(3)
در اسلام نیز به مبارزه علیه هواهای نفسانی که زمینههای عادت بد را فراهم میکند، تشویق شده است. پیامبر (صلی الله علیه وآله)می فرماید:«الشّدید من غلب نفسه؛(4) کسی قوی و با اراده است که بر هوای نفس چیره شود».
4 -تلقین به داشتن اراده قوی:
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسر ( چهارشنبه 89/7/7 :: ساعت 9:36 عصر )
به خودتان اطمینان داشته باشید
مثبت اندیشی-قسمت اول
به خودتان اطمینان داشته باشید !به توانایی هایتان اعتماد کنید !اگربه توانایی هایتان اعتمادی متواضعانه و درعین حال منطقی نداشته باشید هرگز نمی توانید موفق و خوشبخت بشوید.اما با اعتماد به نفس قوی می توانید به موفقیت برسید .احساس حقارت و بی لیاقتی مانع برآورده شدن آرزوهایتان می شود اما اعتماد به نفس به خود شکوفایی و پس از آن موفقیت منتهی می شود .به دلیل اهمیت این شیوه ی نگرش است که این کتاب نوشته شده تا به شما کمک کند به خودتان اعتماد پیداکنید و نیروهای درونی تان را آزاد سازید .
وقتی از تعداد افراد بیچاره ای مطلع می شوید که به دلیل مبتلا شدن به عارضه ای که عموماً به آن عقده ی حقارت می گویند دست وپای شان بسته شده و به فلاکت افتاده اند ،وحشت می کنیم .اما دلیلی ندارد که شما هم از این بیماری رنج بیرید .چون با انجام اقدامات مناسب می توانید آن را ریشه کن کنید .می توانید در درونتان ایمان خلاق پرورش بدهید ایمانی که برای خودتان قابل قبول باشد .
یک بار پس از پایان سخنرانی ام درجمع تاجران درتالار اجتماعات شهر،داشتم برروی صحنه با شرکت کنندگان خوش وبش می کردم که مردی به من نزدیک شد و با جدیت زیادی پرسید:«می توانم با شما درباره ی موضوعی که برایم بی نهایت مهم است صحبت کنم ؟»
ازاو خواستم چند دقیقه صبرکند تادیگران سالن را ترک کنند ،بعد با هم به پشت صحنه رفتیم و نشستیم .
او توضیح داد:«من به این شهر آمدم ام تا مهم ترین معامله ی تجاری زندگی ام را انجام بدهم .اگرموفق بشوم به همه چیزمی رسم و اگر شکست بخورم ،کارم تمام است.»
پیشنهاد کردم کمی آرام بگیرد و قبول کند که هیچ معامله ای تا این اندازه که او می گوید ارزش حیاتی ندارد.اگرموفق می شد که چه بهترواگرشکست می خورد ،خب فردا روز دیگری بود.
با ناامیدی گفت :«نسبت به خودم احساس بی اعتمادی وحشتناکی دارم .به خودم اعتماد ندارم .فکر نمی کنم دراین کارموفق بشوم خیلی ناامید و افسرده هستم .»با آه و ناله ادامه داد :«درواقع ،تقریباً دارم غرق می شوم .این وضعیت من درسن چهل سالگی است .ازخودم می پرسم چرا باید همه ی عمرم ازاحساس بی لیاقتی ،از بی اعتمادی و،ازخود ناباوری رنج بکشم؟امشب به حرف های شما درباره ی قدرت مثبت اندیشی گوش دادم و حالا می خواهم از شما بپرسم چه طور می توانم به خودم اعتماد پیدا کنم ؟»
جواب دادم :«ما باید دوکارانجام بدهیم .اول باید بفهمیم چرا دچار این احساس ناتوانی شده اید .این کار نیازمند تحلیل است و زمان می برد.ما باید برای پیدا کردن بیماری های زندگی عاطفی مان همان جست وجو و معاینه ای را انجام بدهیم که یک پزشک برای پیدا کردن بیماری جسمی انجام می دهد.این کاررا مسلماً امشب و دراین ملاقات خصوصی و کوتاه نمی توانیم انجام بدهیم .برای رسیدن به یک راه حل دائمی ممکن است
نیازبه درمان داشته باشیم.اما برای رهایی از مسئله کنونی فرمولی به شما می دهم که اگرآن را به کار ببرید مؤثرخواهد بود.
«پیشنهاد می کنم همین طور که امشب در خیابان قدم می زنید کلماتی را که به شما می دهم تکرارکنید.بعد ازاین که به رختخواب رفتید هم آنها را چندین مرتبه تکرار کنید.وقتی فردا صبح از خواب بیدار شدید سه مرتبه قبل از بیرون آمدن از تختخواب آنها را تکرار کنید.سه مرتبه ی دیگرهم فردا در طول مسیر رسیدن به قرار کاری مهمی که دارید آنها را تکرار کنید.این کلمات را با ایمان تکرارکنید و مطمئن باشید که نیرو و توان کافی برای حل و فصل کردن این مسئله را پیدا می کنید.بعداً اگرخواستید می توانید به تحلیل مسئله ی اصلی بپردازیم، اما به هرنتیجه ای که پس از آن برسیم،فرمولی که حالامی خواهم به شما بدهم می تواند عامل مهمی در بهبود نهایی تان باشد.»
جمله ای که به او دادم این بود:«هرچه خدا از من بخواهد،می توانم انجام دهم،زیرا خداقدرت انجام آن را به من می بخشد.»او با این کلمات آشنایی نداشت به همین خاطرآنها را روی کارتی برایش نوشتم وادارش کردم سه بار با صدای بلند از روی آن بخواند.
«حالا،این رهنمود را به کار ببندید.و مطمئنم که همه ی کارها درست می شود.»
سرش را بالا گرفت،یک دقیقه ساکت ایستاد بعد با شور و حرارت نسبتاً زیادی گفت:«خیلی خُب،دکتر،خیلی خُب.»
می دیدم درحالی که شانه هایش را صاف نگه داشته به درون شب قدم می گذارد.انسان بیچاره ای به نظر می رسید اما آن طور که سرو گردنش را بالا گرفته بود،نشان می داد که به همین زودی ایمان در
وجودش اثرکرده است.
بعداً برایم شرح داد که آن فرمول ساده برایش«واقعاً معجزه»کرده و اضافه کرد:«باورکردنی نیست که چند کلمه بتواند تا این اندازه به یک نفر کمک کند.»
بعدها این مرد به بررسی علل بی کفایتی اش پرداخت.تمام آن علل دراثرمشاوره ی علمی به کار بستن ایمان مذهبی برطرف شدند.درطی مشاوره یاد گرفت که ایمانش را افزایش دهد.دستورالعمل هایی به او دادند که باید انجام می داد.به تدریج به یک اعتماد به نفس محکم، پایدارومعقول دست پیدا کرد.او دائماً ازاین که حالا ثروت به جای اینکه ازاو فرارکند به طرفش جریان پیدا می کند ابرازشگفتی می کند.برخلاف گذشته شخصیت او جنبه ای مثبت پیدا کرده،به طوری که دیگرموفقیت را پس نمی زند بلکه برعکس آن را به طرف خودش جذب می کند.حالا اونسبت به توانایی هایش ازاعتماد منطقی برخوردار است.
احساس بی کفایتی علل متنوعی دارد که بسیاری از آنها در دوران کودکی ریشه دارند.
یک بارمدیری از من درباره ی مرد جوانی که می خواست درشرکتش به او ترفیع بدهد مشاوره خواست.او گفت:«اطلاعات محرمانه و مهم را نمی توانم در اختیارش بگذارم.از این بابت بسیارمتأسفم چون درغیر این صورت می توانستم او را مدیراجرایی خودم بکنم او تمام شرایط لازم را دارد فقط زیاد حرف می زند وبدون اینکه منظوری داشته باشد مطالب محرمانه و مهم را افشا می کند.»
پس از روان کاوی آن مرد جوان متوجه شدم که چون احساس بی کفایتی می کند«زیاد حرف می زند».برای جبران کردن این احساس،
تسلیم وسوسه می شود که اطلاعاتش را برای دیگران به نمایش بگذارد.
او با مردانی نشست و برخاست داشت که نسبتاً ثروتمند بودند همه ازدانشگاه فارغ التحصیل شده و عضو انجمن برادری بودند.اما این پسربا فقر بزرگ شده بود ،دانشگاه نرفته بود و به انجمنی هم تعلق نداشت.بنابراین احساس می کرد که ازمعاشرانش از لحاظ تحصیلات و پیشینه ی اجتماعی پایین تراست.برای اینکه خودش را درچشم آنها بزرگ کند واعتماد به نفسش را بالا ببرد،ضمیرنا خودآگاه،که همیشه مکانیسمی برای جبران کردن کمبود های انسان پیدا می کند،وسیله ای دراختیارش قرار می داد که خودش را بالا ببرد .
او درشرکت«خودی»به حساب می آمد.بنابراین همراه رئیسش درکنفرانس هایی شرکت می کرد که در آنها با مردان برجسته ملاقات می کرد و به گفتگوهای مهم محرمانه گوش می داد بعداً آنقدراطلاعات دست اولش را برای معاشرانش تعریف می کرد تا به دیده ی احترام به او نگاه کنند و به موقعیتش غبطه بخورند .بااین کاراعتماد به نفسش را بالا برده،عطش شناخته شدنش را سیراب می کرد.
وقتی کارفرمای او ازعلت این خصوصیت شخصیتی اش باخبرشد،ازآنجا که مرد مهربان و فهمیده ای بود،به آن مرد جوان موقعیت هایی را درشرکت نشان داد که به خاطر قابلیت هایش می توانست به آنها دست پیدا کند .همین طوربرایش توضیح داد که چطوراحساس بی کفایتی او باعث شده درمسائل محرمانه نتواند مورد اعتماد باشد.این مردجوان باشناختی که از خودش پیدا کرد و با کمک ایمان خالصانه و دعا توانست به سرمایه باارزشی برای آن شرکت تبدیل شود.او توانست نیروهای واقعی اش را آزاد کند.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسر ( چهارشنبه 89/7/7 :: ساعت 9:36 عصر )
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.