روان شناسی رنگ ها در قرآن و حدیث
چکیده:
جهان هستی به همه شگفتی هایش پیش روی ماست. خالق زیبا آفرین و حکیم اجزاء عالم را در اشکال و اندازه های مختلف آفرید و با رنگهای گوناگون و جذاب بیاراست تا بشر ـ برترین مخلوقش ـ با جهان و پدیده های آن ارتباطی عمیق و سرشار از احساس برقرار کند در درک و فهم اسرار آن توفیق یابد و آسانتر به اهدافش دست یابد.
آیات وحی و کلمات پیشوایان دین بر نقش رنگها و گوناگونیشان در خلقت جهان به گونه مستقیم و غیرمستقیم توجه داده اند. کشف این ارتباطات و دلالت رنگها بر مفاهیم در زندگی معنوی و مادی بشر نقش به سزایی خواهد داشت.
کلید واژه ها: طبیعت، رنگ، روان شناسی.
درآمد
در ژرفای اسرار قرآنی، می توان از رموز رنگها و هر آنچه سبز و زرد، سیاه و سرخ و کبود در دل دارند و با ما گفتگو می گویند، نام برد.
«... ولا رطب و لابس الا فی کتاب مبین» ؛(انعام:آیه59) هیچ تر وخشکی در جهان نیست، مگر آن که درکتاب مبین [گنجانده] شده است.
فصول سال حاوی رنگهای مختلف است و رنگهای مختلف گیاهان نشانه هایی است برای خردمندان:
«الم تر ان الله انزل من السماء ماء فسلکه فینابیع فی الارض ثم یخرج به زرعاً مختلفاً الوانه ثم یهیج فتریه مصفراً ثم یجعله حطاماً ان فی ذلک لذکری لاولی الالباب»؛ (زمر:آیه 21) نمی بینی که خداوند آب باران را از آسمان فرو فرستاد، و نهرها را در روی زمین جاری کرد، و بعد انواع گیاهان، به رنگهای مختلف را به این وسیله رویاند، و بعد از این که سبز و خرم شد، آن را می بینی که زرد شده است. آنگاه خداوند آن را چوب و علف خشک می گرداند؛ همانا در آن صاحبان عقل متذکر شوند.
رنگارنگی ،در خوراکی ها، خوردنشان را لذت بخش تر می کند:
«...فاخرجنا به ثمرات مختلفاً الوانها...»(فاطر:آیه27) ... سپس به واسطه باران میوه های رنگارنگ را خارج کردیم...
با وجود این که آب باران یکی است، اگر مقتضای بیرون آمدن میوه ها همین باران بود، باید همه میوه ها به یک رنگ باشند. پس همین اختلاف رنگها دلیلی بر تدبیر الهی در این رنگ آمیزی است (تفسیرا لمیزان:ج17ص62).
علاوه بر این از ویژگی های برخی گیاهان این است که در رنگ آمیزی اشیاء کاربرد دارند و این نشان از اهمیت رنگها نزد خالق هستی است دگرگونی زبانها و رنگهای مردم نیز آیتی برای دانشمندان دانسته شده است:
«ومن آیاته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم ان فی ذلک لآیات للعالمین»؛(روم:آیه22)و یکی از نشانه های قدرت الهی، خلقت آسمانها و زمین و اختلاف زبانها و گویشها و اختلاف در رنگ پوست مردم است. همانا در این موارد نشانه هایی برای دانشمندان آشکاراست.
این ناهمگونی شکلهای مردم، یا اختلاف در رنگ و زبانشان طبق فرمایش امام صادق ( علیه السلام) در کتاب توحید مفصل به دلیل معاملاتی است که در میان ایشان جریان دارد و آنها باید یکدیگر را با آن ویژگی ها بشناسند. همچنین به اعتقاد امام علی (علیه السلام) رنگارنگی پرهای طاووس، سبب بروز احساسی همچون«تکبر» در وی می شود. ایشان در خطبه 164 در نهج البلاغه می فرمایند:
... کانه قلع داری عنجه نوتیه، یختال بالوانه... .
گویا آن دُم، مانند بادبان کشتی است که کشتیبان، آن را از جانبی به جانبی می گرداند، و او به رنگهایش تکبر نموده ،به خود می نازد.
اینگونه است که علم روانشناسی امروزه ثابت کرده است که هر کدام از رنگها نشانه یا درمان هستند و می توانند در ایجاد جاذبه و دافعه، توازن و تعادل بین ذرات عالم موثر باشند. حتی گاهی همین رنگها راز دل خلایق را رو می کنند، به گونه ای که علاقه هر شخص به رنگی خاص حکایت از شخصیت درونی و ذوق او دارد. پس ما را بر آن می دارند که تا از دیدن این همه نظم در خلق موجودات، فتبارک بر زبان جاری کنیم.
گفته شده است که رنگهای روشن، شادی آفرین و رنگهای تیره غم انگیز هستند. رنگ قرمز، تقویت کننده و محرک است. پزشکان قرون وسطی، نور قرمز را در معالجه آبله و سرخک و مخملک و بسیاری از بیماریهای پوستی به کارمی بستند. اشتهاآور نیز است و مناسب استفاده در وسایل آشپزخانه. روستائیان نیز به اینگونه رنگها بیشتر تمایل دارند.
رنگ سبز، آرامش دهنده و استراحت دهنده است ،و شهرنشینان معمولاً رنگهای سردی، مثل آبی و سبز را می پسندند. رنگ زرد ،بسیاری از حشرات را دور می کند و حال آنکه اکثر گلها به جهت وجود رنگهای مشتق از قرمز، جاذب زنبورند. قابل توجه است که اگر این گلها در دامنه تپه ای قرمز رنگ وجود داشته باشند ،زنبورها به یقین در یافتن مسیر خود به سمت گلها دچار مشکل و اشتباه می شوند!!
در بیمارستاهای روانی بیماران تندخو را تحت تاثیر مداوم رنگ آبی و بیماران منزوی و بی تحرک را با رنگ زرد مداوا می کنند، که این رنگ یک نوع حالت محرک ذهنی و هوشی نیز دارد ،و شدیداً موجب تقویت چشم است. خداوند این رنگ را برای تسکین و آرامش ناراحتی ها و ختسگی ها آفریده است .از این روست که پزشکان آن را برای اتاق بیماران تب دار تجویز می کنند (برگزیده از فصلنامه پژوهشی دانشور:ش21؛ رنگ و تربیت:ص64).
طبق تحقیقات جامعه شناسی در نهایت، رنگها نه تنها افراد را تحت تاثیر خود قرار می دهند، بلکه منجر به پیشرفت و یا رکود یک جامعه می شوند(رنگ وتربیت:ص19). با انتخاب ناصحیح رنگ در مکان خود و به کارگیری نادرست آن در محیطهای انسانی صدمات روحی شدیدی بر انسان وارد خواهد آمد (همان:ص26). «اصلاح املاء کودک با خط قرمز توسط معلم»، «چراغ قرمز هشدار دهنده برای رانندگان»، «سفید بودن پاکت شیر»،«رنگ آبی یا سبز روشن دیوارهای کلاس درس یا کتابخانه برای مطالعه بهتر» و«استفاده از پوشش سفید در عالم پزشکی و سبز برای بیماران» همه و همه ،مؤید این مطلب است که یک ارتباط تنگاتنگ بین نظام خلقت انسان و طبیعت وجود دارد. ولی در دنیایی ورای این طبیعت،«حقیقت» چیز دیگری است. حقیقتی که مولانا آن را اینگونه بیان می کند:
ندارد رنگ آن عالم ولیک از تابه دیده
چو نور ازجام رنگ آمیز این سرخ وکبود آمد
رنگ آبی:
آنجا که خداوند متعال فرمود:
«فالق الاصباح و جعل اللیل سکنا» (انعام:آیه96)؛ خداست شکافنده پرده صبحگاهان، و او شب را برای آسایش خلق قرار داد.
رنگ شناسان معتقدند: رنگ آبی تیره (رنگ شب)،ساختار آرامش و سکوت کامل دارد و تاثیر آرام بخشی در سیستم اعصاب بر جای می گذارد و فشار خون، نبض و تنفس را می کاهد و در عین حال بدن تجدید قوا می یابد (روانشناسی رنگها)، از این رو بعید نیست که یکی از دلایل تأکید اسلام برای تهجد و شب زنده داری نیز همین باشد. چرا که انسان در لباس شب از آرامشی بهره مند می شود که حتی اثرآن به معاش روز هم کشیده می شود. در اصل این رنگ یک رنگ مقدسی است که در بین مردم محترم شمرده می شود. گنبدها و مناره های آبی به مانند پلی بین زمین وآسمان محسوب می شوند (رنگ و تربیت:ص62).
رنگ زرد:
در سوره مبارکه بقره آیه 69 اشاره به درخواست قوم موسی شده است که:
«قالوا ادع لنا ربک یبین لنا ما لونها. قال: انه یقول انها بقره صفراء فاقع لونها تسر الناظرین»؛ گفتند از پروردگارت بخواه که رنگ گاو[که باید ذبح شود] را مشخص کند. خداوند فرمود: گاوی که به رنگ زرد خالص است به طوری که بینندگان را شادمانی و سرور می بخشد.
در عین حال در روانشناسی رنگها رنگ زرد نشاط آور و چشمگیر عنوان شده است و اثر آن به صورت روشنی و شادمانی و درخشانی ظاهر می شود(همان). رنگها در بسترهای مختلف معانی متفاوتی دارند، همچنان که در جای دیگری از قرآن کریم شراره های آتش به شتران زرد مو تشبیه شده اند، تا این زردی شدت و حِدّت شراره های آتش را به تصویرکشد ،و بر روان آدمی اثر گذارد.
«انها ترمی بشرر کالقصر کانه جملت صفر»؛(مرسلات:آیه32و 33) آن زبانه آتش مانند کاخی شراره می افکند گویی آن شراره (در بزرگی و رنگ) مانند شتران زرد موی است.
چنان که در دعایی از حضرت زهرا(سلام الله علیها) جهت درخواست نزول مائده آسمانی از خداوند برای خانواده اش آمده است که:
ان النبی دخل علی فاطمه(سلام الله علیها) فنظر الی صفار وجهها و تغیر حدقتا، فقال لها: یا بنیه، ما الذی اراه من صفار وجهک و تغیر حدقیتک؟ فقالت: یا ابه ان لنا ثلاثاً ما طعمنا طعاماً... .
پیامبر داخل شدند و دیدند که دخترشان روی زرد و چشمان بیمارگونه دارد. به او فرمودند: دخترم! چرا اینگونه ای؟ خانم حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فرمودند: پدر سه روز است که من و خانواده ام چیزی نخورده ایم ...(بحارالانوار:ج43ص73؛ تفسیر رازی: ج1ص463؛ تفسیر فرات:ص199).
در سنت پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار(علیه السلام) به کفش سیاه و نعل زرد رنگ سفارش شده است، چنان که در روایتی از امام جعفر صادق(علیه السلام) وارد شده است که:
من السنه:الخف الاسود و النعل الصفراء (سنن النبی:ص132).
و از پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله) نقل شده است که:
بر تو باد به نعل زرد که چشم را جلا دهد و ذکر را سخت کند (محکم و قوی می کند) و غم را بر طرف نماید (حلیه المتقین:ص12و 13).
و از امام باقر نیز نقل شده است که:
کنا نلبس المعصفر فی البیت.
ما درخانه لباس زرد رنگ می پوشیم (سنن النبی:ص134).
رنگ سبز:
در مورد رنگ سبز نیز آیات زیادی وجود دارد، آنجا که فرموده است:
«الذی جعل لکم من الشجر الاخصر ناراً فاذا انتم منه توقدون (یس:آیه80)؛ آن خدایی که برای بهره برداری شما از درخت سبز (و تر وتازه)(2) آتش قرار داده است، تا وقتی که می خواهید برافروزید.
بنابراین کشاورزی در اختیار صنعت قرار می گیرد و در نتیجه سبز به سرخ تبدیل می شود(مجله نگاه حوزه) و همچنین در مورد لباس و تکیه گاه بهشتیان، درسوره مبارکه الرحمن آیه 76 فرموده است:
«متکئین علی رفرف خضرٍ و عبقری حسان؛ در حالی که بهشتیان بر بالش ابریشمی سبز و بساط زیبا تکیه زده اند.
همینطور در آیه 31 سوره کهف می فرماید:
«... یلبسون ثیاباً خضراً من سندس و استبرق...؛ و لباسهای سبز از حریر و دیبا می پوشند.
پس بی دلیل نیست که در دائره المعارف تشیع آمده است:
سبز، شعار حیات و زندگی است و اهل بهشت ،پیوسته زنده اند (دایره المعارف تشیع:ج9ص57).
بعلاوه، این رنگ نمایانگر عزم راسخ، پایداری و مقاومت در برابر تغییرات نیز می باشد(روانشناسی رنگها). مصداق این صبر و پایداری را در درختان سبز می بینیم. در سوره مبارکه الرحمان آیه 64 به رنگ سبز درختان بهشتی اینگونه اشاره شده است:
«مدهامَّتان؛ آن دو بهشت سبز پر رنگ و پر درخت، که ابتهاج(3)درختانش، به نهایت رسیده است(تفسیرالمیزان:ج9ص222).
و در دعای حضرت امیر(علیه السلام) این معنا از رنگ سبز درختان وارد شده است که:
فانبتنا به حدائق ذات بهجه...؛ پس به وسیله باران، باغهایی شادی آور و نشاط آور ایجاد کردیم...(موسوعه ادعیه: دعای روز دوم ماه از حضرت علی(علیه السلام).
و درجایی دیگر ایشان نگاه به سبزه و چمن را دعا و تعویذی برای درمان بیماریها دانسته اند و فرموده اند:
والنظر الی الخضره، نشره(نهج البلاغه:حکمت400).
امروزه دانشمندان رنگ سبز را برای درمان بیماریهای عصبی و اختلالات روانی بکار می برند و آن را خنک کننده ،تعدیل کننده نور خورشید ،مُسَکن و هیپنوتیک توصیف کرده اند. رنگ سبز در سیستم عصبی ،برای بی خوابیها و خستگیها موثر است. فشار خون را کم می کند و مویرگها را منبسط می سازد(دایره المعارف تشیع:ج9ص58).
عده ی بسیاری از سادات در عصر حاضر به نشانه ی انتساب به خاندان پیامبر، عمامه سبز یا لباس سبز می پوشند؛ شال سبز به گردن می اندازند(همان)؛زیرا روایات در این زمینه موجود است که:
وکان یعجبه الثیاب الخضر.
پیامبر گرامی اسلام( صلی الله علیه و آله)، از لباس سبز خوششان می آمد(سنن النبی:ص20؛ محجه البیضاءص140).
سیاه و سفید:
«... و من الجبال جدد بیض و حمر مختلف الوانها و غرابیب سود»؛(فاطر:آیه 27) ... و از کوهها نیز راههایی را خلق کرد؛ سفید و سرخ و به رنگهای مختلف و به رنگ کاملاً سیاه.
طبق این آیه، کوهها به رنگ سفید خالص نیستند؛ چنانچه در علم روانشناسی رنگها آمده است که:
رنگ سفید کامل، حتی در مدت کم، قدرت دید را (به علت خستگی اعصاب وعضلات چشم) تغییر داده و دچار حوادث حاد و مزمن می کند، که در صورت مداومت ممکن است تا مرحله ایجاد کوری پیش رود، مانند تماس طولانی با برف، یا منبع نور شدید طبیعی یا مصنوعی (آیین بهزیستی اسلام:ص75).
و در ادامه این آیه می فرماید:
«ومن الناس و الدواب و الانعام مختلف الوانه کذلک انما یخشی الله من عباده العلماء ان الله عزیز غفور»؛(فاطر:آیه 28) و همچنین آدمیان و جانوران و چارپایان را به رنگهای مختلف آفریدیم، و از جمله بندگان خدا، تنها دانایان از او بیم دارند و خدا نیرومند و آمرزگار است.
بدین معنا که بعضی از حیوانات و انسانها نیز مثل کوهها و میوه ها دارای رنگهای مختلف هستند، بعضی سفید، بعضی سرخ و بعضی سیاهند و مختصر در این سه رنگ هم نیستند(تفسیر المیزان:ج17ص65).
«... لتعارفوا...»؛(حجرات:آیه13) صرفاً به خاطر این که با این اختلاف رنگ و...، مردم یکدیگر را بهتر بشناسند.
درآیاتی از قرآن کریم تضاد بین رنگها به عنوان نشانه قرارگرفته است:
«...وکلوا واشربوا حتی یتبین لکم الابیض من الخیط الاسود من الفجر...»؛(بقره:آیه187).
این آیه حکایت از این دارد که خط سفید و سیاه مرزی و مشخص است که می تواند نشانه آشکاری از فجر برای بندگان باشد. حتی در آیاتی، سیاهی و سپیدی چهره انسانها در قیامت هم علامت است:
«یوم تبیض وجوه و تسود وجوه فاما الذین اسودت وجوههم اکفرتم بعد ایمانکم فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون و اما الذین ابیضت وجوههم ففی رحمه الله هم فیها خالدون(آل عمران:آیات 106 و107)؛ روزی بیاید که گروهی روسفید و گروهی روسیاهند. اما سیه رویان را نکوهش می کنند ،که چرا بعد از ایمان آوردن بازکافر شدید. پس اکنون بچشید عذاب خدا را. اما روسفیدان در بهشت که محل رحمت خداست در آیند و در آن همیشه متنعم می باشند.
علامه طباطبایی(رحمه الله علیه) در تفسیر المیزان در ذیل این آیه می فرماید:
چون مقام، مقام کفر و ناسپاسی در برابر نعمتهای الهی است و کفران نعمت هم خیانتی است که موجب انفعال و خجالت صاحبش می شود. لذا خدای متعال در ذکر عذاب آخرتی اینگونه افراد آن را که با خجالت و انفعال مناسب می باشد، یادآوری نموده است، یعنی از سیاه شدن چهره گناهکاران نام برده است ـ که در دنیا هم سیاه شدن چهره را کنایه از همین خجالت می دانند ـ .
همچنین در طرف مقابل که ثواب شاکرین را ذکر می فرماید موضوع سفید شدن چهره را تذکر می دهد که آن هم مناسب با مقام شاکران است ،همانطور که در دنیا نیز سفیدی چهره را کنایه از خشنودی و راضی بودن می دانند (تفسیرالمیزان:ج3ص610).
به همین دلیل در دعایی که از امیرالمؤمنین ( علیه السلام)هنگام وضو گرفتن وارد شده است ،می خوانیم:
اللهم بیض وجهی یوم تسود فیه الوجوه و لا تسود وجهی یوم تبیض فیه الوجوه.
که نشانه از همان بهجت و سرور و خوف و خجلت است.سفید، روشن ترین رنگها و نمادی از شادی و نشانه ای از صلح و صفا و تسلیم، و کنایه از پاکی و بی آلایشی و فضیلت و بزرگواری است، و سیاه، تیره ترین رنگها در مقابل سفید، و نشانه هیبت و وقار، و شعار حزن وعزا می باشد(دائره المعارف تشیع:ج9ص193 و451). همچنان که در دعای 49 صحیفه سجادیه آمده است:
اللهم فانی اتقرب الیک بالمحمدیه الرفیعه و العلویه البیضاء و اتوجه الیک بهما ان تعیذنی من شر کذا و کذا... .
همانا به واسطه مقام رفیع پیامبرت و مقام سفید و نورانی علی(علیه السلام) به سوی تو نزدیکی می جویم و به واسطه آن دو بزرگوار به تو توجه می کنم؛ اینکه مرا پناه دهی از شربدیهاو... .
تعبیر به ولایت یا درجه والای حضرت امیرالمؤمنین، علی(علیه السلام) کنایه از فضیلت و بزرگواری اوست. روزهای 15و 14و 13 در هر ماه را ایام الابیض نامند؛ چون ماه در این شبها از اول تا آخر شب، طالع است (دایره المعارف تشیع:ج9ص194؛ سفینه البحار:ج1ص116).
در مورد رنگ سفید در سوره مبارکه صافات، آیات 45و 46 آمده است:
«یطاف علیهم بکاس من معین بیضا لذه للشاربین؛ به معنای جام شرابی ذلال و صاف که برای نوشندگان لذت بخش است، و آن را بر بهشتیان دور می چرخانند.
یا در مورد معجزات حضرت موسی، در سوره مبارکه شعراء آیه 33 ذکر شده است:
«و نزع یده فاذا هی بیضاء للناظرین»؛ همه دیدند که دستش سفید و تابان از گریبان بیرون آمد.
این ویژگی برای رنگ سفید به این دلیل مطرح می گردد که اشیاء سفید در محیط به خصوص در تاریکی، حکم منبع نوری را دارند که اطراف خود را روشن می کنند(آیین بهزیستی اسلام:ج2ص88).
در جایی دیگر بر خلاف معانی سابق آمده است که یعقوب از کثرت اندوه و حزن از دیگران روی بگردانید و گفت:
«وتولی عنهم و قال یا اسفی علی یوسف و ابیضت عیناه من الحزن فهو کظیم»؛(یوسف:آیه84) وا اسفا، بر فراق یوسف عزیزم! و از گریه و غم، چشمانش سفید گشت.
همانطورکه پیش از این ذکر گردید، این رنگ، سمبل خلوص، عفت، پارسایی، عصمت، بی گناهی و حقیقت و مهمتر از همه صلح و پایان جنگ می باشد (رنگ و تربیت:ص87).
"استحباب پوشیدن لباس سفید در نماز" و همچنین "پوشیدن لباس سفید احرام در مراسم حج"،شاید به همین دلیل باشد و از طرف دیگر امروزه ثابت شده است که رنگ سفید کفن، از شدت نفرت و کراهت وحساسیت روحی زندگان نسبت به اجساد مرده و بی جان، می کاهد، و اثرات مطلوبی در روح میت دارد (آیین بهزیستی اسلام2: ص155 و156؛ سفینه البحار:ج1ص116)، به طوری که در روایتی از حضرت رسول( صلی الله علیه و آله) به انتخاب کفن سفید برای مردگانمان و لباس سفید برای خودمان سفارش شده ایم، و خود ایشان نیز بیشتر لباس سفید می پوشیدند؛ «وکان اکثر ثیابه بیاض و یقول البسوها احیاکم و کفنوا موتاکم»؛(به شماره 198رجوع شود).
و اما از جمله آیاتی که به رنگ سیاه پرداخته است، سوره نحل آیه58 است، که خداوند می فرماید:
«واذا بشر احدهم بالانثی ظلّ وجهه مسوداً و هو کظیم؛ هنگامی که به یکی ازآنها خبر دختر زادن همسرش را می دهند از خشم چهره اش سیاه می شود.
و در مورد افرادی که مرتباً مرتکب گناه می شوند در سوره یونس آیه 27 می خوانیم:
«...کانما اغشیت وجوههم قطعاً من اللیل مظلماً...»؛ گویی صورت آنها را پاره های تاریک شب پوشانیده است... .
و همچنین از آنجایی که وضع گیاهان خشک و مرده بازگو کننده فنای دنیاست، با رنگ سبز سیر متمایل به سیاهی مطرح می شود.
«فجعله غثاءً احوی»؛(اعلی:آیه 5) سپس خداوند آن را خشک و سیاه قرار داد (تفسیر نمونه:ج26ص387).
در این رابطه امام علی (علیه السلام) می فرماید:
ما من عبد الا و فی قلبه نکته بیضاء فاذا ذنباً خرج فی النکته سوداء، فان تاب ذهب ذلک السواد و ان تمادی فی الذنوب زاد ذلک السواد حتی یغطی البیاض فان غطی البیاض لم یرجع صاحبه الی خیر ابداً.
هر بنده ای، در دلش نقطه سفیدی است که چون گناهی کند، خال سیاهی درآن پیدا شود. سپس اگر توبه کند، آن سیاهی برود و اگر به گناه ادامه دهد، به آن سیاهی اضافه شود، و تا جایی که روی سفیدی را بپوشاند، و وقتی سفیدی پوشیده شد، دیگر هرگز صاحب آن دل ،به سمت خیر نمی رود(اصول کافی:ج3ص375).
البته رنگ سیاه ،دارای اثرات مثبتی نیز می باشد، که حتی ضروری و لازم به نظر می رسد. از آنجا که این رنگ تحریکات روحی را تخفیف می دهد و رنگی صامت و غیر محرک است، لذا نه تنها وسیله توجه دیگران نمی شود ،بلکه کمک به انصراف و عدم توجه نیز می کند(آیین بهزیستی اسلام:ج2ص146). استفاده از حجاب در بانوان در واقع از این اصل تبعیت می کند که باعث عدم توجه جنس مخالف می گردد(رنگ و تربیت:ص79).
همچنین انتخاب فطری سیاه پوشی در مقام عزا، در حقیقت سمبل فقدان شوق و ذوق بوده و شخص با اختیار کسوت سیاه ،در حقیقت عملاً می خواهد به دیگران اعلام کند که آمادگی برقراری روابط گرم اجتماعی و یا دوستی تحت این شرایط را ندارد(آیین بهزیستی اسلام:ج2ص141؛ سفینه البحار:ج1ص670).
اقدام همگانی جهت سیاه پوشی، در سوگ ائمه اطهار واولیای الهی از طرف مسلمانان، می تواند در زنده نگه داشتن خاطره فجایع دشمنان اسلام و ظلم و ستم جباران و ستمگران، و رسوا ساختن آنها از یک طرف ،و احیاء یاد بود فداکاری ها و از خودگذشتگی های بزرگان از طرف دیگر، منشا اثر واقع شود. البته این سیاه پوشی به قصد و نیت تعظیم شعائر الهی است که اثر و ارزش حقیقی پیدا می کند.
پس رنگ سیاه به خاطر فقدان بازتاب نور همیشه و در همه جا آثار شوم و نامطلوب در زمینه روحی انسان برجا نمی گذارد؛ بلکه در مواردی (مثلاًً در عالم هنر)، همانقدر ارزش و اثر پیدا می کند، که سکوت در لا به لای اصوات و الحان موسیقی (آیین بهزیستی اسلام: ج2ص149)!!
در مورد مذمت رنگ سیاه روایات معتبری وارد شده است، از آن جمله فرمایش امام صادق ( علیه السلام)است:
کان رسول الله( صلی الله علیه و آله) یکره السوداء الا فی ثلاثه: العمامه و الخفّ والکساء.
رسول خدا در پوشیدن چیزی به رنگ سیاه اکراه داشت، مگر سه چیز: عمامه، کفش، عبا (سسن النبی:ص130 ـ 131).
و در مورد مدح رنگ سیاه ،وارد شده است که:
قال رسول الله( صلی الله علیه و آله): احب خضابکم الی الله الحالک(4)
خداوند رنگ سیاه را برای خضاب بیشتر دوست می دارد (بحارالانوار:ج76ص98؛ثواب العمال:ص20).
و یا در ورایتی به نقل از امام صادق ( علیه السلام)آمده است:
ان رجلا دخل علی رسول الله ... و قد خضب بالسواد فضحک الیه فقال هذا احسن من ذاک و ذاک.
مردی در حالی که ریشهایش را به رنگ زرد، و برای بار دوم به رنگ قرمز حنا ،و برای بار سوم به رنگ سیاه خضاب کرده بود، نزد رسول خدا آمد، و ایشان کار او را پسندیدند، و بار سوم به او خندیدند و گفتند: این رنگ برای خضاب از دو رنگ قبل بهتر است(بحارالانوار:ج76ص99) (5)
رنگ قرمز:
در میان کلماتی که در سوره مبارکه فاطر آیه 27 آمده است، کلمه حمر به معنای رنگ قرمز دیده می شود:
«و من الجبال جدد بیض و حمر مختلف الوانها و غرابیب سواد»؛ و از کوهها نیز راههایی به رنگ سفید و سرخ و رنگهای مختلف و همچنین کاملاً سیاه خلق کرد.
زیرا در ترکیبات شیمیایی عناصرتشکیل دهنده کوهها و سنگها رنگهای مختلف مانند سیاه، سفید، خاکستری، آبی، بنفش و حتی قرمز وجود دارد.
آزمایشاتی که بر روی افراد متفاوت انجام داده اند و آنها را وادار به تفکر به رنگ قرمز سیر کرده اند، نشان داده است این رنگ، سیستم عصبی را تحریک می کند؛ یعنی فشار خون را بالا می برد و تنفس و ضربان قلب را سریع تر میکند. لذا رنگ قرمز از لحاظ تاثیری که بر سیستم اعصاب دارد یک عامل محرک به شمار می آید و معنای فیزیولوژیک آن، داشتن آرزوهای بسیار، شور و شوق زندگی و تهور و قدرت اراده است(روانشناسی رنگها:ص21).
کاربردی که از رنگ قرمز در روایات شده است، کما بیش با این معنا سازگار است، مانند: "الموت الحمر" به معنای "مرگ سرخ" که همان کشتار و خونریزی و مرگ سخت و خونین است ( نهج البلاغه : خطبه 101) یا "یوما احمر " به معنای " روز سرخ "، که همان روز قتل و غارت و انواع سختی ها است(نهج البلاغه: خطبه71)، و" یا احمر الباس"، که کنایه از سخت شدن کارزار جنگ است(نهج البلاغه:نامه9). در فرهنگ ملت و عرف ما نیز رنگ سرخ نشانه شهادت و خون دادن در راه حق است. البته قرمز در روایات به معانی دیگر هم به کار فته است .مانند:"حمرالنعم"به معنای گشتران سرخ مو" که منظور، بهترین چارپا و زیور دنیاست و یا "کبریت احمر "به معنای کبریت روشن و سرخ، که منظور اکسیر کمیابی است که کیمیاگران در پی آن هستند.
در هر صورت آنچه از سنت رسول خدا در این زمینه به ما رسیده کراهت ایشان در استفاده از رنگ قرمز برای لباس بوده است، مگر در اعیاد و در روز جمعه و برای جشن و شادمانی که علت آن را می توان در تاثیر این رنگ بر روان آدمی جستجو کرد.(سنن النبی:ص133 ـ 135 ـ 137) و استفاده ایشان در زمینه هایی خاص از این رنگ به همان معنا بر می گردد. مانند اینکه در کافی از امام صادق ( علیه السلام) نقل شده است:
کان فی منزل رسول الله(صلی الله علیه و آله) زوج حمام احمر.
در خانه رسول خدا یک جفت کبوتر قرمز رنگ بود، و ایشان از آنها نگهداری می کردند(سنن النبی:ص138 ـ 143).
زیرا در روایت دیگری از امام صادق ( علیه السلام) در کتاب مکارم الاخلاق آمده است که:
لیس من بیت نبی الا و فیه حمام، لان سفهاء الجن یعبثون فی البیت، فاذا کان فیه حمام عبثوا بالحمام و ترکوا الناس.
درخانه همه انبیا، کبوتر نگهداری می شده است ؛زیرا سفیهان جن، همواره با کودکان خانه بازی می کنند و آنان را به خود سرگرم می کنند، و اگر کبوتر درآن خانه باشد، جنیان با کبوتران مشغول می شوند و دیگران را رها می کنند (سنن النبی:ص138 ـ 142).
حال این سؤال پیش می آید که چرا کبوتران قرمز؟ شاید بشود اینگونه گفت که اگر کبوتران قرمز رنگ باشند، به دلیل جاذبیت و محرک بودن این رنگ موثر واقع شوند و جلب توجه بیشتری کنند.
رنگ کبود:
رنگ ازرق یا کبود، یکی دیگر از رنگهایی است که در قرآن کریم از آن یاد شده است. این رنگ منفورترین رنگها در نزد عرب محسوب می شود. مخصوصاً اگر رنگ چشم کبود باشد ؛زیرا اعراب به دشمن خود می گویند:"ازرق العین" یعنی "چشم کبود". در تفسیر المیزان علامه طباطبایی(رحمه الله علیه) در ذیل آیه 102 سوره طه آمده است که:
«یوم ینفخ فی الصور و نحشر المجرمین یومئذ زرقا"؛ روزی که در صور دمیده می شود و گناهکاران را در آن روز با چشم کبود محشور می کنیم.
مراد به ازرق، محشور شدن مجرمین و گناهکاران به صورت کور در قیامت است ؛زیرا وقتی چشم بیناییش را از دست می دهد کبود می شود(تفسیرالمیزان:ج14).
پس کبودی چشم علامتی برای گناهکاران است .التبه ممکن است از شدت تشنگی نیز چشم و یا بدن کبود شود، هم چنان که در کتاب العرب این نکته ذکر شده است.
در بیانات ارزنده ای امام صادق ( علیه السلام) به مفضل، به معنای مثبتی از این رنگ اشاره شده است، و ایشان اینگونه فرموده اند:
فکر فی لون السماء و ما فیه الصواب التدبیر،فان هذا اللون اشد الالوان موافقه للبصر و تقویه حتی ان من صفات الاطباء لمن اصابه شیاً اضر ببصره ادمان النرّ الی الخضره و ما قرب منها الی السواد و قد وصف الحذاق منهم لمن کل بصره الاطلاع فی اجانه خضراء مملوه ماءاً فانظر کیف جعل الله جل و تعالی ادیم السماء بهذا اللون الاخضر الی لیمسک الابصار المنقلبه علیه فلا ینکا فیها بطول مباشرتها له...
در رنگ آسمان خوب فکر کن؛ که موافق ترین رنگهاست برای تقویت دیده و نور چشم، تا آنجا که اطبا می گویند: اگر کسی ضعف بینایی داشته باشد باید مرتب و پیوسته در تغار کبود رنگی نگاه کند که پر از آب است. پس فکر کن که چرا خداوند رنگ آسمان را به رنگ سبز مایل به سیاه(کبود) قرار داده است، که مکرر نگاه کردن به آن بر چشمها ضرر نرساند (بحارالانوار:ج3ص111؛آیین بهزیستی اسلام:ج2ص83).
حاصل کلام:
از تأمل در آیات و روایات به وضوح به دست می آید که:
رنگها حسن و قبح ذاتی ندارند و هر رنگ دارای جنبه های روانی مثبت و گاه منفی در بسترهای متفاوت می باشد. قرآن انطباق وحی با واقعیت است و فطرت انسانی، با کلام خداوند متعال ،همواره یکسو و هم جهت است. بهترین رنگها از جانب خداوند متعال در قرآن کریم (سوره مبارکه ی بقره: آیه138) اینگونه معرفی شده است:
«صبغه الله و من احسن من الله صبغه و نحن له عابدون»؛ بهترین رنگها رنگ خدایی است و ما برای او بنده ایم.
امام صادق ( علیه السلام) در این زمینه می فرماید:
الصبغه هی الاسلام؛ آن رنگ آمیزی اسلام است(اصول کافی:ج3ص23).
و بندگی ما تنها رنگ خدایی معنا دارد و بس.
ـ سخن آخر
اگر چه بحث در زمینه آفرینش شگفت رنگها، صاحبان فکر را به سوی صانع متعال می کشاند، و دنیا طلبان را نیزمدهوش خود می سازد و ارتباط آنان را با عالم بالا قطع می کند، لیکن به یاد داشته باشیم که از تعلق رنگها خارج شدن و به رنگی های معنوی دل سپردن خود بهترین نوع رنگ گرفتن است. که البته این نیز، مقوله ای دیگر است و از خداوند توفیق درک این مقام را می طلبم.
پی نوشت ها :
1ـ دانش آموخته حوزه علمیه خواهران قم
2ـ در بین مفسرین معروف است که مراد دو درخت مَرخ و عُفار است ،که وقتی به هم ساییده شوند مشتعل می گردند. در حالیکه این دو شاخه تر و تازه هستند (ترجمه تفسیرالمیزان:ج17ص177).
3ـ شادی آور بودن
4ـ الشدید السواد
5ـ وشاید به این دلیل باشد که استفاده از رنگ سیاه برای خضاب انسان را جوانتر و زیباتر می کند.
$کتاب نامه
1. آئین بهزیستی اسلام، دکتر احمد صبور اردوبادی، چاپ سوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1368.
2.کافی، مرحوم کلینی، ترجمه حاج سید جواد مصطفوی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اهل بیت.
3. بحارالانوار، علامه مجلسی، 110جلد، موسسه الوفاء بیروت ـ لبنان، 1404ه ق.
4. تفسیر المیزان استاد علامه طباطبایی، ترجمه موسوی همدانی، ناشر: بنیاد علمی فکری طباطبایی،ج17 از دوره 20 جلدی، 1363ش.
5. تفسیر رازی، ابوالفتوح رازی به کوشش و تصحیح محمد جعفر یاحقی و محمد مهدی ناصح، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1376ش.
6. تفسیرفرات، ابوالقاسم فرات بن ابراهیم بن فرات کوفی، تصحیح محمد کاظم، انتشارات: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران:1410ه .
7. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، چاپ 25، دارالکتب الاسلامیه،1381.
8. حلیه المتقین، محمد باقر مجلسی، ناشر: موعود اسلام.
9. دائره المعارف تشیع، حاج سید جوادی و خرمشاهی و خانی، چاپ اول، نشر محبی، 1381.
10. رنگ و تربیت، مهدی علی اکبر زاده، چاپ دوم، انتشارات میشا، چاپ سعید نو.
11. روانشناسی رنگها، لوشر، ترجمه ویدا ابی زاده، چاپ چهاردهم، ناشر: درسا، محل نشر:خوشه، 1378.
12. سفینه البحار، شیخ عباس قمی، تقدیم و اشراف: علی اکبر الهی خراسانی، ناشر: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1416ه .
13. سنن النبی، علامه محمد حسین طباطبایی، ترجمه حامد رحمت کاشانی، نشر پیام عدالت.
14. نهج البلاغه، سید رضی.
منبع: دوفصلنامه حدیث اندیشه شماره
سه رویکرد در آموزش دین
نویسنده:محمد تقی فعالی
چکیده:
قرآن کریم سه روش و رویکرد در آموزش دین مطرح ساخته است: روش عقلی - فلسفی؛ روش عرفانی و روش هنری. شیوهی هنری، نخستین اولویت را دارد؛ شیوهی عرفانی در رتبهی دوم و شیوهی عقلی - فلسفی در رتبهی سوم قرار دارد. باید از هر سه روش استفاده کرد؛ ولی آنچه تا کنون تحقق یافته است، روش عقلی - فلسفی است.
در قرآن که معجزهی جاوید نبیاکرمصلی الله علیه وآله وسلم است، دو گونه میتوان نگریست: محتوایی و روشی. به تعبیر دیگر، قرآن دارای دو مقام است: مقام شناختاری و مقام روششناختی. در مقام نخست، در پی آشنایی با مفاهیم، تعالیم، اندیشهها و تمییز حق از باطل هستیم؛ اما در مقام دوم، شیوهها، اسلوبها و روشهایی را که قرآن در حوزههای مختلف به کار بسته است، وجههی همت خود قرار میدهیم. نوشتهی حاضر مقام دوم را برگزیده است و سعی دارد شیوههایی را که قرآن، در جهت انتقال مفاهیم دینی، به کار برده است، تشریح و واشکافی کند. به نظر میرسد در آیات قرآن، دست کم سه روش در زمینهی انتقال اندیشههای دینی به مخاطبان وجود دارد:
روش های قرآن برای انتقال اندیشههای دینی
1. روش عقلی - فلسفی:
این دسته از آیات واقعیتی عقلی و به تعبیری «فلسفی» دارند. البته این آیات در قالب اصطلاحات فلسفی رایج مطرح نشدهاند؛ اما محتوا و روش آنها ماهیتاً عقلی و فلسفی است؛ زیرا بحث از هستی با استفاده از شیوهی استدلالی و عقلی، در هر جا و با هر زبانی که باشد، به قلمرو علوم عقلی، بهویژه فلسفه، تعلق دارد.
البته نباید از این نکتهی مهم بازماند که میان «فلسفهی قرآن» و «فلسفهی قرآنی» تفاوتی بس عظیم است. اگر قوانین، اصول و اصطلاحات را از مکتبی خاص در فلسفه، نظیر «حکمت مشّاء» یا «حکمت متعالیه» گرفتیم و با این دید به آیات نگریستیم و از دل یک آیه مثلاً «صادر اول» یا «حرکت جوهری» را استظهار نمودیم، «فلسفهی قرآنی» در اختیار داریم؛ اما اگر تمام اندوختههای فلسفی خود را کناری نهادیم و با ذهنی آماده به آیات توجه کردیم و تمام سعی خود را به کار بستیم تا از «خود آیات» مبانی و شیوهها را استخراج کنیم، «فلسفهی قرآن» در اختیار ماست. آنچه تا کنون به وجود آمده است - فلسفههای موجود - عمدتاً فلسفههای قرآنی است. اما اگر کسانی فلسفهی قرآن را تحصیل نموده و با فلسفههای رایج قیاس کنند، معلوم خواهد شد که تفاوت این دو فلسفه در چیست و تا کجاست.
شیوهای که امروز در زمینهی انتقال معارف دینی رایج و متداول است، همین شیوه است. مروری گذرا بر کتابهای معارف، بینش دینی، اخلاق اسلامی و حتی کتابهای تخصصی یا نیمه تخصصی در حوزههای مختلف الاهیات، این سخن را تأیید میکند.
نکتهی اول: اگر پذیرفتیم اهداف به کارگیری شیوهی استدلال، تعقل و فلسفه جهت آموزش دین، تنسیق گزارههای دینی، تبیین آنها و پاسخگویی به شبهات است، در این صورت نباید با اعمال این روش، به دنبال افزایش تقوا و انسانسازی بود. به بیان دیگر، در این زمینه سه هدف میتوان تصور کرد: یکی اینکه فرد کافر مؤمن گردد؛ دوم، اینکه ایمان فرد مؤمن فزونی گیرد و سوم، اینکه ایمان شخص مؤمن کاهش نیافته، سست و متزلزل نگردد. آموزش دین با استفاده از شیوهی استدلالی و تعقلورزی محض، حداکثر میتواند هدف سوم را تأمین کند.
نکتهی دوم: مخاطبان روش عقلی - فلسفی خواص هستند؛ نه عامهی مردم.
نکتهی سوم: یکی از مهمترین اهداف و پروژههای متفکران دینی، پاسخ دادن به شبهات، سؤالها و اندیشههای معارض بود. از آنجا که شبهه و سؤال متناسب با هر دورهای متفاوت است، لذا بخشی از تلاش متفکر دینی باید این باشد که شبهات و سؤالها را اولاً، از منابع اصلی، ثانیاً، فعالانه و نه منفعلانه، و ثالثاً، متناسب با سطح شبهات شناسایی کند و با استفاده از منابع اصیل دینی و استدلالهای استوار عقلی پاسخ دهد.
2. روش عرفانی:
در قرآن کریم بیش از سیصد آیه میتوان یافت که جنبهی عرفانی دارد. در این آیات رابطهای بسیار نزدیک، صمیمی و مستقیم میان خدا و بنده، از یک سو، و بنده با خدا، از سوی دیگر، برقرار شده است. انسان با قرائت این آیات و تدبیر در آنها، خود را در محضر او، و او را حاضر در تمام لحظات زندگی خود میبیند. از دیگر آثار این آیات افزایش محبت است. حبّ حق ریشه در نهاد و وجود آدمی دارد. انسان در عمیقترین لایههای وجودی خود با خدا آشناست و به او عشق میورزد. علاوه بر قرآن، در سنت هم مضامین عرفانی و عاشقانهی فراوانی یافت میشود. عارفان از این اندوختهی گرانبها، نیک بهره جستهاند و سعی بر آن داشتهاند تا از این مایههای اولیه توشه برگرفته و آن را، به شکل یک جریان یا نهضت، به سطح جامعه بکشانند و اسلام عرفانی و عرفان اسلامی را تحقق عینی بخشند. آنان در این جهت کوششها کرده و مصیبتها کشیدهاند. عرفان، با تصوف وتصوف، با زهدگروی دینی - که آن را اصحاب صفّه و امیر مؤمنانعلیه السلام و امام صادقعلیه السلام و، در مراحل بعد، حسن بصری (22 - 110 ه.ق) بنیان نهادند - به صحنه آمد و «مکتب زهد» در قرن دوم به دستِ اول بانوی صوفی، یعنی رابعهی عدویه (م 135 یا 185 ق)، به «مکتب محبت و عشق» بدل شد.
مضامین عرفانی به دو گونه آموزش داده میشدند و به نسل بعدی انتقال مییافتند: غیر رسمی و رسمی. در شیوهی نخست، عارفان با برنامههایی از قبیل محفل ذکر، آیین اربعین، ریاضات مشروع، جلسات وعظ و درس به ترویج شیوهی خود میپرداختند. شیوهی رسمی به دو صورت انجام میشد: آنان گاه اندیشههای ناب عرفانی، قرآنی و اسلامی را به شکل آثار و کتب عرضه میداشتند و گاه به صورت ادبیات عرفانی ارائه میکردند. مهمترین بخش ادب پارسی، یعنی ادب عرفانی، یادگار همین تلاش است.
تمام اشکال و قالبهایی که عرفا برای انتقال دین به مخاطبان خود برگزیدهاند، بسیار مؤثر و با نفوذ بود. مهمترین دلیل آن، ارتباط عرفان و محبت و انس با دل و جان آدمی است و آنچه در قلب انسان شکل گیرد، تأثیر بیشتری خواهد داشت. در این جا به چند نکته باید اشاره کرد: یکی اینکه چون امروزه نحلهها و اندیشههای بسیار متنوعِ غیر دینی و گاه ضد دینی مانندِ عرفان بودا، عرفان چینی، عرفان شینتو و عرفان سرخپوستی رواج یافته، احساس نیاز به عرضهی عرفان ناب اسلامی فزونی یافته است؛ لذا باید دست به کار شد و با احتیاط در این وادی قدم گذارد؛ چرا که ورود در این وادی هم چون راه رفتن بر لبهی تیغ است.
نکتهی دوم اینکه اگر به تاریخ عرفان در جهان اسلام مراجعه کنیم، در کنار حرفهای بلند و اندیشههای نورانی، سخنان آلوده هم کم نیست. از مرحوم علامهی طباطبایی نقل است که ایشان فرمود: «ابنعربی بلندترین اندیشهها را در جهان اسلام مطرح کرده است. مزخرفترین حرفها هم مال اوست.» لذا باید با پالایشی درونی سره را از ناسره باز شناخت و عرفان ناب را عرضه داشت.
نکتهی سوم آن است که به فرض این که نمیتوان کتابی با محتوای عرفانی به عنوان متن درس عمومی عرضه داشت؛ اما میتوان اثری با «رویکرد عرفانی» عرضه کرد. البته باید اندیشههای عرفانی را با زبانی عقلی مستحکم نمود تا از آسیبپذیری آن کاسته شود.
3. روش هنری:
قرآن به زبان هنر اهمیت زیادی داده و اصولاً یکی از مهمترین وجوه اعجاز قرآن، اعجاز ادبی است که خود نوعی از اعجاز هنری است. اعتقاد نگارنده بر این است که این رویکرد و این روش، نسبت به دو رویکرد پیش گفته، امتیازات بیشتری دارد و در اولویت است. شواهدی این امر را تأیید میکند که در اینجا به ذکر چند نمونه از آنها بسنده میکنیم. پیشتر اذعان میکنیم که زبان هنری، قالبهای مختلفی دارد و میتوان برای آن نمونههای مختلفی بیان کرد که در این جا تنها به یک نمونه، یعنی زبان قصه و رمان، اکتفا میشود.
اگر به قرآنکه مهمترین سند و منبع تفکر اسلامی است مراجعه کنیم، آیات عقلی و استدلالی زیادی خواهیم یافت؛ اما حجم آن، که نشانگر میزان اهتمام قرآن به این روش است، به نسبت، چندان زیاد نیست. قرآن شیوهای مهمتر مطرح کرده است و آن، شیوهی تمثیل و قصهگویی است. قرآن با این شیوه به ما میفهماند که مسائل اعتقادی را میتوان محسوس نمود و در قالب مقولههای هنری به مخاطبان عرضه داشت و این دقیقاً همان کاری است که امروزه بیگانهها انجام میدهند. امروزه بسیاری از متفکران بزرگ غربی به این شیوه روی آوردهاند و آثار افرادی هم چون راسل، سارتر، بکت، کوندرا، اونامونو، کوئیلو و دهها نویسندهی دیگر بهترین شاهد این مدعاست. مگر کارتون «دوقلوهای افسانهای» این اندیشه را به مخاطب القا نمیکند که اتحاد دوناهمجنس و تمرکز آنان قدرت میآورد؛ و مگر این، خلاصهی تفکر بودا نیست؟ این در حالی است که قرآن، تنها اعتماد به حق و یاد خدا را مایهی آرامش و قدرت میداند «الا بذکراللَّه تطمئن القلوب». (رعد 13:28) آیا کارتون «پینوکیو» یک دوره سیر و سلوک و عرفان مسیحیت نیست؟ و آیا کارتون «ای کیوسان» تداعیکنندهی عرفان یوگا نیست؟ البته در این جا باید به این نکتهی مهم توجه داشت که قصّههای قرآنی ویژگیهای مختص به خود را دارد؛ از این رو با رمانهای امروزی بسیار متفاوت است.
اگر بخواهیم میان سه رویکرد پیشگفته اولویت قائل شویم، شیوهی هنری نخستین اولویت را دارد و شیوهی عرفانی در رتبهی دوم و شیوهی عقلی - فلسفی در رتبهی سوم قرار میگیرد. البته این هرگز به معنای بسندگی به یکی از این روشها نیست و نباید تک روشی و انحصارگرا شد؛ بلکه باید از هر سه روش بهره برد.
اشاره
مطالعه در ابعاد روششناختی قرآن و الگوگیری برای آموزش معارف دینی کاری مهم و بایسته است. هر چند در این خصوص، به ویژه از سوی نویسندگان عرب، آثار متعددی انتشار یافته است؛ ولی این موضوع هنوز، چنان که باید، در دستور کار پژوهشگران مسلمان قرار نگرفته است. شاید یکی از دلایل کمکاری و بیمهری در این زمینه، عدم اعتقاد به این نکته است که قرآن کریم، گذشته از جنبههای محتوایی، در زمینههای روششناختی نیز دارای اصول و الگوهای ممتاز و تازهای است. از این نگاه، تلاش نویسندهی محترم در مقاله حاضر قابل تحسین و توجه است؛ در عین حال، مقاله با ابهام و کاستیهایی همراه است که در جهت رفع آن، نکاتی را میتوان پیشنهاد کرد:
1. در بین مسلمانان از همان آغاز، گذشته از روشهای قرآنی، روشهای گوناگونی در تبیین و آموزش دینی مطرح بوده است و متکلمان، فیلسوفان، محدثان، زاهدان، عارفان و غیره هر کدام راهی را در پیش گرفتهاند. بنابراین، نخست باید این پرسش را مطرح ساخت که چه نسبتی میان روشهای موجود با روشهای قرآنی وجود دارد. این مسئله، به ویژه، از آن رو حائز اهمیت است که ما معمولاً ناخودآگاه در فضای ادبیات و دریافتهای موجود، به فهم از قرآن دست میزنیم. نویسندهی محترم تا حدودی تلاش کرده است که این دو مقوله را خلط نکند و تا حد ممکن از این آفت به دور ماند؛ ولی به نظر میرسد که هنوز هم جای تأمل و دقت بیشتری وجود دارد. برای مثال، ایشان با آنکه میان «فلسفهی قرآن» و «فلسفهی قرآنی» فرق میگذارد، اما، در مورد روش عرفانی، حتی احتمال تفاوت میان روش قرآن و روش مرسومِ عارفان و متصوفان را نمیدهد و حتی صریحاً ریشهی جریانهای زهدگروانه و صوفیانهای را که در قرون اولیهی اسلام به ظهور رسید، در سیرهی اهل بیتعلیهم السلام میداند و مینویسد: «عرفان با تصوف و تصوف با زهدگروی دینی، که آن را اصحاب صفّه و امیرمؤمنانعلیه السلام و امام صادقعلیه السلام و، در مراحل بعد، حسن بصری بنیان نهادند، به صحنه آمد و ""مکتب زهد`` در قرن دوم به دست اول بانوی صوفی، رابعهی عدویه، به ""مکتب محبت و عشق`` بدل شد».
بگذریم که از منظر تاریخی اشتباهات متعددی در همین عبارت وجود دارد. دست کم از نظر سیره و سخنان اهل بیتعلیهم السلام به خوبی میتوان نشان داد که حضرت علیعلیه السلام و فرزندان ایشان، به ویژه امام صادقعلیه السلام، با زهدگروی و صوفیگراییِ مصطلح، نه تنها موافقت نداشتند، بلکه گاهی صریحاً به تقابل با آن پرداختهاند. البته این نکته هرگز بدین معنا نیست که در قرآن و سنت اهل بیتعلیهم السلام، معارف و مفاهیم عرفانی در عالیترین و ممتازترین شکل آن وجود نداشته است و یا همهی آنچه در عرفان مصطلح آمده است. به کلی، از حقایق الاهی و وحیانی به دور است. اما به هر حال نباید میان عرفان مصطلح و آنچه از سوی عالمان و فقیهانِ عارف شیعه در طول تاریخ مطرح شده است، خلط کرد. روشن است که تنها در سایهی عرفان ناب قرآن و اهل بیتعلیهم السلام است که میتوان با عرفانهای ساختگی و وهمی به مقابله پرداخت.
ایشان در نکاتی که در ذیل روش عرفانی آورده است، سعی میکند این کاستی را جبران کند؛ ولی به نظر نمیرسد که به تفاوت این دو مقوله، از منظر روششناختی، التفات لازم صورت گرفته باشد.
2. با آنکه در این مقاله به درستی میان «فلسفهی قرآن» و «فلسفهی قرآنی» تفکیک شده است، ولی در نهایت مشخص نشده است که روشهای رائج تا چه اندازه از «فلسفهی قرآن» و تا چه اندازه از «فلسفهی قرآنی» به دست آمدهاند. اهمیت این بخش، از اصل بحث کمتر نیست؛ چرا که این گونه مباحث بیشتر باید با آثار کاربردی آن مورد مطالعه قرار گیرد. پیشنهاد میشود که در برنامهی پژوهشی یاد شده، از طریق روشهای تطبیقی و مقایسهای، به تحلیل محتوای آثار و اندیشههای رایج پرداخته شود و نسبت آنها با موازین و درونمایههای وحی سنجیده شود. این کار میتواند گام مهمی در بهسازی روشهای موجود و طراحی شیوههای کاملتر در آموزش دین باشد.
3. در مورد روش تعقلی - فلسفی، جای طرح این نکته وجود دارد که آیا منظور از فلسفه در اینجا معنای عام آن است یا فلسفه در معنای مصطلح و در مقابلِ روش کلامی و امثال آن مورد نظر است. تطبیق آیات یاد شده در مقاله بر فلسفهی خاص جای تأمل و تردید دارد. البته روش تعقلی به معنای عام آن از روشهای تبلیغی انبیای الاهی است. بنابراین، مهم آن است که بدانیم عقل و تعقل در قرآن دقیقاً چه معنا و مفهومی دارد و با آنچه در حوزههای بشری به نام عقلانیت خوانده میشود چه نسبتی میتواند داشته باشد.
4. مقولههای هنری هر چند در قرآن کریم و سایر متون الاهی، بسیار مورد استفاده قرار گرفته است، ولی نباید روش هنری را در مقابل روشهای عقلی و عرفانی قرار دارد. هنر خود میتواند حامل روشهای عقلی و عرفانی باشد؛ چنان که شعر میتواند هم از استدلال عقلی و القائات عرفانی استفاده کند و هم از تمثیل، کنایه و استعاره بهره گیرد. بنابراین، بهتر است در اینجا به جای «روش هنری»، از تعبیر «روش تمثیل» استفاده کنیم.
5. برخی از قرآنپژوهان بر این عقیدهاند که یکی از روشهای برجسته و نمایان در قرآن «روش آیهای» است. باید بررسی کرد که این روش دقیقاً چیست و چه ارتباطی با روشهای پیش گفته دارد. همچنین برخی از عالمان شیعه بر این عقیده بودهاند که قرآن بر «فطرت» و روشهای فطری تکیه کرده است و بر این عقیدهاند که این روش با روش عرفانی و عقلی متفاوت است. بنابر این چنان که نویسندهی محترم گفته است، جا دارد در مورد روشهای آموزش دین از نگاه قرآن، به عنوان میراث جاوید الاهی، مطالعه و تحقیق بیشتری صورت گیرد.
عکس ماشین Peugeot Rayo Concept
واژه های تلفن همراه (1)
2G اشاره به نسل دوم تلفنهای همراه دارد. (نسل اول تلفنهای همراه، آنالوگ بودند). البته این اصطلاح بیش از آنکه یک سری از گوشیهای تلفن همراه را در بر بگیرد، یک دوره زمانی را توضیحمیدهد که طی آن گوشیهای همراه شامل استانداردهای GSM ،CMDA و TDMA بودند.
2.5G نوع پیشرفته تلفنهای همراه 2G که علاوه بر صدا، امکان استفاده از سرویس بستههای اطلاعاتی را ارائه میکرد؛ مثل GPRS.
3G یک سری از استانداردهای بهبودیافته در سطح جهانی برای شبکههای تلفنهای همراه که نسبت به نسل دوم قابلیتهای بسیار بهتری برای انتقال دادهها و اطلاعات ارائه میدهد. در این استاندارد جدید، پهنای باند انتقال اطلاعات از 128 کیلوبایت در بالاترین حالت ممکن، به دو مگابایت در ثانیه ارتقا پیدا کرده است. این سرعت انتقال داده، امکان استفاده از انواع فایلهای رسانهای (مثل فایلهای موسیقی و ویدیویی) و همچنین قابلیتهای پیشرفته رومینگ (جابهجایی دارنده تلفن) را شامل میشود. نسل چهارم تلفنهای همراه به تلفنهایی اطلاق میشود که در آنها انتقال اطلاعات با سرعت بیست مگابایت در ثانیه امکان پذیر است. این نوع گوشیها برای مشاهده برنامههای تلویزیونی مناسب هستند. پیش بینی میشود این نسل از تلفن همراه از سال 2006 و حداکثر تا سال 2010 میلادی به بازار عرضه شود.
802.11b استاندارد اصلی ارتباطات بیسیم و یکی از چند گونه مختلف ارتباطات بیسیم که توسط موسسه جهانی مهندسان الکترونیک به ثبت تعریف شده است. این استاندارد با سرعت انتقال اطلاعات برابر یازده مگابایت در ثانیه، کندترین نوع از ارتباطات Wi-Fi است که در حال حاضر مورد استفاده قرار میگیرند. البته هنوز هم از روشDSL و بسیاری از روشهای معمول ارتباط توسط مودمها، سریعتر عمل میکند. معمولاً از این روش برای ارتباط بین لپتاپها با کامپیوترهای خانگی استفاده میشود. برای استفاده از این قابلیت، باید هم تجهیزات همراه و هم کامپیوتر خانگی به آداپتور Wi-Fi مجهز باشند.
واژه های تلفن همراه (2)
واژه های تلفن همراه (3)
Dual Mode تلفنهای همراهی که میتوانند با هر دو استاندارد آنالوگ و دیجیتال کار کنند. این نوع تلفنها در حال حاضر در ایالاتمتحده مورد استفاده قرار میگیرند. تلفنهای Dual- mode GSM/DECT میتوانند بین دو وضعیت تلفنهمراه و یا تلفن بیسیم تغییر وضعیت دهند. یکی از معروفترین شرکتهای تولیدکننده این نوع تلفنهای همراه، شرکت ساژم (Sagem) است.
EMERGENCY DIALING شماره تلفنهای ضروری ذخیره شده روی گوشی تلفن همراه (مثل شماره پلیس یا اورژانس) که میتوان حتی بدون داشتن سیمکارت نیز با آنها تماس گرفت.
Enhanced Messaging Service EMS یک سرویس ارسال پیام شبیه SMS است که به کاربران اجازه ارسال پیغامهای متنی، برخی گرافیکها و فایلهای موسیقی ساده را میدهد. البته برای اینکار باید هر دو گوشی از این سرویس بهرهمند باشند.
FACE PLATE این عبارت به معنی همان قابهای جانبی تلفن همراه است که کاربران از آنها برای تغییر جلوه گوشی خود استفادهمیکنند.
Global Positioning System GPS یک فناوری پیشرفته ماهوارهای برای ناوبری اتومبیلها و جهتیابی آنهاست. گوشیهای دارای این فناوری میتوانند با اتصال به ماهوارههایی که در مدار زمین قرار دارند، موقعیت جغرافیایی و مسیرهای موجود را روی صفحه، نمایش دهند.
General Packet Radio Service GPRS یا سرویس رادیویی جیبی همگانی، یک سرویس پیشرفتهتر از GPS است که به کاربر امکان میدهد با سرعت بسیار بالایی (115کیلوبایت درهرثانیه) به انتقال اطلاعات بپردازد.
Global System for Mobile Communications GSM یک سیستم ارتباطی جهانی برای تجهیزات سیار است که به عنوان یک استاندارد جهانی برای ارتباط بینالمللی میان تلفنهای همراه در شصت کشور جهان مورد استفاده قرار میگیرد. این استاندارد از هر سه فرکانس ارتباطی 900، 1800 و 1900مگاهرتز استفاده میکند. استفاده از این عبارت به همراه هر یک از این اعداد (مثلا GSM 1800) نشاندهنده یک شبکه است که تنها در باند فرکانس مطرح شده عمل میکند.
Hands-free یک قابلیت بسیار امن برای استفاده از تلفنهمراه که این روزها همراه اکثر گوشیها ارائه میشود. این وسیله دارای یک یا دو گوشی بسیار کوچک و یک میکروفون قوی است که به کاربران اجازه میدهد بدون دردستگرفتن گوشی تلفن خود از آن استفاده کنند. در تمامی گوشیهایی که این وسیله با آنها ارائهمیشود، به عنوان یک وسیله جانبی معرفی میشود.
IMEI هویت قابل شناسایی بینالمللی تجهیزات همراه یا International Mobile Equipment Identity یک شماره شناسایی واحد است که به تمامی گوشیهای GSM تعلق میگیرد. این شماره منحصربهفرد برای شناسایی و ردیابی گوشیهای سرقت شده و یا برای رجیستر کردن نرمافزارهای خریداری شده مورد استفاده قرار میگیرد
Infrared اینترفیس یا درگاه انتقال اطلاعات مادونقرمز، یک درگاه بیسیم برای ردوبدلکردن اطلاعات روی گوشیهای تلفنهمراه است که از اشعه مادون قرمز برای اینکار استفاده میکند. این روش بسیار کندتر از بلوتوث عمل میکند و اصولا روی گوشیهای قدیمیتر مورد استفاده قرار میگیرد و بلوتوث داردجایآن را میگیرد.
KEYPAD LOCK یک قفل نرمافزاری برای جلوگیری از فشرده شدن اتفاقی دکمههای تلفن و روشن شدن آن. در گوشیهای نوکیا این کار معمولا با دکمههای بالا و سمت چپ صفحه کلید و بلافاصله فشردن دکمه ستاره انجام میشود.
MASTER RESET برگرداندن تمامی اطلاعات به تنظیمات پیشفرض کارخانه. با اینکار کلیه اطلاعات دفترچه تلفنهم خالی میشود.
NiMH یا Nickel Metal Hydride یک نوع باتری قابل شارژ که بهتازگی روی تلفنهای همراه مورد استفاده قرار میگیرد و گفته میشود که عوارض کمتری روی حافظه گوشی دارد.
MONOPHONIC RINGTONE گوشیهایی که تنها قادر به پخش موسیقیهای تک نت هستند.
واژه های تلفن همراه (3)
Dual Mode تلفنهای همراهی که میتوانند با هر دو استاندارد آنالوگ و دیجیتال کار کنند. این نوع تلفنها در حال حاضر در ایالاتمتحده مورد استفاده قرار میگیرند. تلفنهای Dual- mode GSM/DECT میتوانند بین دو وضعیت تلفنهمراه و یا تلفن بیسیم تغییر وضعیت دهند. یکی از معروفترین شرکتهای تولیدکننده این نوع تلفنهای همراه، شرکت ساژم (Sagem) است.
EMERGENCY DIALING شماره تلفنهای ضروری ذخیره شده روی گوشی تلفن همراه (مثل شماره پلیس یا اورژانس) که میتوان حتی بدون داشتن سیمکارت نیز با آنها تماس گرفت.
Enhanced Messaging Service EMS یک سرویس ارسال پیام شبیه SMS است که به کاربران اجازه ارسال پیغامهای متنی، برخی گرافیکها و فایلهای موسیقی ساده را میدهد. البته برای اینکار باید هر دو گوشی از این سرویس بهرهمند باشند.
FACE PLATE این عبارت به معنی همان قابهای جانبی تلفن همراه است که کاربران از آنها برای تغییر جلوه گوشی خود استفادهمیکنند.
Global Positioning System GPS یک فناوری پیشرفته ماهوارهای برای ناوبری اتومبیلها و جهتیابی آنهاست. گوشیهای دارای این فناوری میتوانند با اتصال به ماهوارههایی که در مدار زمین قرار دارند، موقعیت جغرافیایی و مسیرهای موجود را روی صفحه، نمایش دهند.
General Packet Radio Service GPRS یا سرویس رادیویی جیبی همگانی، یک سرویس پیشرفتهتر از GPS است که به کاربر امکان میدهد با سرعت بسیار بالایی (115کیلوبایت درهرثانیه) به انتقال اطلاعات بپردازد.
Global System for Mobile Communications GSM یک سیستم ارتباطی جهانی برای تجهیزات سیار است که به عنوان یک استاندارد جهانی برای ارتباط بینالمللی میان تلفنهای همراه در شصت کشور جهان مورد استفاده قرار میگیرد. این استاندارد از هر سه فرکانس ارتباطی 900، 1800 و 1900مگاهرتز استفاده میکند. استفاده از این عبارت به همراه هر یک از این اعداد (مثلا GSM 1800) نشاندهنده یک شبکه است که تنها در باند فرکانس مطرح شده عمل میکند.
Hands-free یک قابلیت بسیار امن برای استفاده از تلفنهمراه که این روزها همراه اکثر گوشیها ارائه میشود. این وسیله دارای یک یا دو گوشی بسیار کوچک و یک میکروفون قوی است که به کاربران اجازه میدهد بدون دردستگرفتن گوشی تلفن خود از آن استفاده کنند. در تمامی گوشیهایی که این وسیله با آنها ارائهمیشود، به عنوان یک وسیله جانبی معرفی میشود.
IMEI هویت قابل شناسایی بینالمللی تجهیزات همراه یا International Mobile Equipment Identity یک شماره شناسایی واحد است که به تمامی گوشیهای GSM تعلق میگیرد. این شماره منحصربهفرد برای شناسایی و ردیابی گوشیهای سرقت شده و یا برای رجیستر کردن نرمافزارهای خریداری شده مورد استفاده قرار میگیرد
Infrared اینترفیس یا درگاه انتقال اطلاعات مادونقرمز، یک درگاه بیسیم برای ردوبدلکردن اطلاعات روی گوشیهای تلفنهمراه است که از اشعه مادون قرمز برای اینکار استفاده میکند. این روش بسیار کندتر از بلوتوث عمل میکند و اصولا روی گوشیهای قدیمیتر مورد استفاده قرار میگیرد و بلوتوث داردجایآن را میگیرد.
KEYPAD LOCK یک قفل نرمافزاری برای جلوگیری از فشرده شدن اتفاقی دکمههای تلفن و روشن شدن آن. در گوشیهای نوکیا این کار معمولا با دکمههای بالا و سمت چپ صفحه کلید و بلافاصله فشردن دکمه ستاره انجام میشود.
MASTER RESET برگرداندن تمامی اطلاعات به تنظیمات پیشفرض کارخانه. با اینکار کلیه اطلاعات دفترچه تلفنهم خالی میشود.
NiMH یا Nickel Metal Hydride یک نوع باتری قابل شارژ که بهتازگی روی تلفنهای همراه مورد استفاده قرار میگیرد و گفته میشود که عوارض کمتری روی حافظه گوشی دارد.
MONOPHONIC RINGTONE گوشیهایی که تنها قادر به پخش موسیقیهای تک نت هستند.
Fedora core 10 Liveدیسک زنده رسمی Fedora Corel 10 فدوراکر یک سیستم عامل رایانه ای و نام توزیعی از لینوکس است و توسط اعضای پروژه فدورا تولید می شود. ادامه توضیحات
آیا دوست دارید یک خرید بیاد ماندنی داشته باشید؟
بر روی لینک کالای مورد علاقه تان کلیک کنید!
**گل الکترونیک ( با 32 LED)**
فلزیاب (Body Searche)
لباس جانواریو(استقلال) به همراه شورت ورزشی استقلال
ست سه تائی مغناطیسی دکتر لوین برای مغناطیس درمانی
خرد کن نایسر دایسر Nicer Dicer اورجینال
میز چند کاره (Table Mate ll)
تی شرت جادویی دنس1 LED Dance1
ساعت love
میز تیبل 18 کاره (Table Mate ll)
موبایل نوکیا O1 زیبا 2سیم
جارو شارژی جدید Swivel Sweeper G2
تی شرت با طرح ایرانی و نستعلیق
آیا دوست دارید یک خرید بیاد ماندنی داشته باشید؟
بر روی لینک کالای مورد علاقه تان کلیک کنید!
**گل الکترونیک ( با 32 LED)**
فلزیاب (Body Searche)
لباس جانواریو(استقلال) به همراه شورت ورزشی استقلال
ست سه تائی مغناطیسی دکتر لوین برای مغناطیس درمانی
خرد کن نایسر دایسر Nicer Dicer اورجینال
میز چند کاره (Table Mate ll)
تی شرت جادویی دنس1 LED Dance1
ساعت love
میز تیبل 18 کاره (Table Mate ll)
موبایل نوکیا O1 زیبا 2سیم
جارو شارژی جدید Swivel Sweeper G2
تی شرت با طرح ایرانی و نستعلیق
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.