نقش صله رحم در بهداشت روانی
محمدرضا احمدی در یک طبقه بندی کلی مجموعه معارف اسلام را به سه بخش عمده تقسیم کرده اند. این سه بخش کلی که دیدگاه مشهور کارشناسان علوم اسلامی است عبارتند از: 1. اصول عقاید 2. احکام 3. اخلاق. بخش اول (اصول عقاید) را یک سلسله بینش ها و نگرش های کلی نسبت به جهان و انسان و کل هستی تشکیل می دهد.
بخش دوم. (احکام) دستورالعمل هایی است که به فعالیت های خارجی و عینی انسان اعم از امور دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی مربوط می شود و بخش سوم (اخلاق) شامل ویژگی ها و خصلت هایی است که هر فردی در راه دستیابی به کمال، باید خویشتن را به آن خصلت ها بیاراید و از اضداد آن دوری گزیند; چه این که این هدف با خودسازی و مراقبت از نفس تحقق می یابد. با توجه به این تقسیم بندی و با توجه به این که اسلام دینی است جاودانه و جهانشمول، مجموعه برنامه های آن می تواند تأمین کننده سلامت و سعادت هر انسانی در طول تاریخ و در هر مکان و در تمام فرهنگ ها باشد. به عبارت دیگر، اسلام مکتبی است جامع و واقع گرا و منطبق بر شرایط وجودی انسان; یعنی به همه جوانب نیازهای انسانی اعم از شناختی، عاطفی، جسمانی و فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی و... توجه لازم و کافی شده است. این حقیقت را می توان در آیه 30 سوره روم جستوجو کرد و به آن دست یافت; آنجا که می فرماید: «تمام توجه خویش را کاملاً به دین معطوف ساز، در حالی که حق گرا هستی (این آفرینش خداوند است) که در آفرینش خدا دگرگونی و تبدیلی نیست. این دین قیّم خداست ولی بیش تر مردم آگاه نیستند.» بنابراین، توجه کامل و حق گرایانه به دین، چیزی است که خداوند و خالق هستی، انسان را بر آن سرشته است; دین، فطری و مطابق سرشت و نوع خلقت انسان است. احکام و قوانین و دستورالعمل های دین موافق و هماهنگ با سرشت آدمی است. پس اگر دستور دینی می گوید: «خوراکی پاکیزه بخورید و از غذاهای آلوده بپرهیزید» به یک خواست فطری انسان توجه نموده است و اگر می گوید در برابر آفریدگار خویش متواضع باشید و او را بپرستید، نیاز سرشتی دیگری را مدنظر داشته و اگر لزوم احسان به هم نوعان، نیکی به پدر و مادر و ارتباط با خویشاوندان و صله رحم را عنوان می کند، مقتضای دیگری است که در نهان و سرشت و نوع خلقت انسان به ودیعه گذاشته شده است. به طور کلی، تمام احکام و دستورات دینی به گونه ای طراحی و برنامه ریزی شده است که مطابق و موافق خواست فطری و مقتضای سرشت انسان است; چیزی است که ما آگاهانه یا ناآگاهانه آن را خواستاریم، اگرچه به آن توجه و التفات نداشته باشیم.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسر ( شنبه 89/1/7 :: ساعت 10:53 عصر )
صله رحم و فرایند جامعه پذیری
یکی از مفاهیم مهمی که مورد تأکید روان شناسان رشد اجتماعی می باشد، فرایند جامعه پذیری (Socialization) فرد است. الگوی کامل و صحیح رشد و تحول در انسان که یک حرکت بسیار پیچیده است از تعامل چندین فرایند به وجود می آید. این فرایندها عبارتند از: 1. فرایند زیستی، یعنی تغییرات طبیعی و بدنی; 2. فرایندهای شناختی، یعنی تغییرات در تفکر ادراک و زبان; 3. فرایندهای اجتماعی که تغییرات در روابط اجتماعی فرد با دیگران، عواطف و شخصیت فرد را در بر می گیرد. به عبارت دیگر، منظور از رشد اجتماعی نضج فرد در روابط اجتماعی است به گونه ای که بتواند با افراد جامعه اش هماهنگ و سازگار باشد. هنگامی فرد را «اجتماعی» می خوانند که نه تنها با دیگران باشد، بلکه با آنان همکاری کند. به بیان دیگر، جامعه پذیری به آن شکل یادگیری گفته می شود که فرد به سازگاری با جامعه و محیط فرهنگی خویش دست یابد. در ابتدا پدر و مادر و محیط کوچک خانواده، سپس گروه همسالان و دیگر افراد جامعه در رشد اجتماعی فرد تأثیر گذارند و از آنجا که روان شناسان اساس اجتماعی شدن فرد را همانندسازی می دانند، هرچه روابط خانوادگی و گروه های اجتماعی و از جمله معاشرت ها و پیوندهای فامیلی بیش تر شود، این فرایند بهتر شکل خواهد گرفت. هارلوک یکی از عوامل مؤثر در پایداری اولیه رشد را روابط اجتماعی می داند و می گوید: روابط اجتماعی مساعد با دیگران، مخصوصاً با اعضای خانواده، کودک را تشویق می کند که علاقه به ارتباط با دیگران و اجتناب از خود محوری را در خود رشد دهد و این نیز به سازگاری شخصی و اجتماعی مطلوب خواهد انجامید. خویشاوندان و اقوام در پرتو ارتباطات خود با یکدیگر به خوبی و شایستگی می توانند با ایجاد فضای صمیمی و گرم بین خود و احترام متقابل به یکدیگر و از طریق همانندسازی، الگو و سرمشق مناسبی برای کودکان، نوجوانان، و جوانان خانواده گسترده خویش باشند; چرا که بخش مهمی از آنچه شخص یاد می گیرد از طریق تقلید و الگوگیری از دیگران است; همان طور که بندورا، نطریه پرداز یادگیری اجتماعی، بر این موضوع تأکید میورزد. در واقع، افراد در روابط خود با یکدیگر با مشاهده اعمال و رفتار گروه اجتماعی فامیلی و تجزیه و تحلیل آن، نگرش ها و ارزش های خویش را سامان می دهند و به یادگیری رفتارها و الگوهای رفتاری می پردازند و چگونگی کنش اجتماعی، آداب و رسوم برخورد با دیگران، خوش رفتاری و خلق و خوی پسندیده را فرا می گیرند. از منظر دینی نیز ما بر این باوریم که صله رحم و روابط خانوادگی و فامیلی سبب نیکوشدن خلق و خوی انسان می شود. امام صادق(علیه السلام)می فرماید: «صلة الارحام تحسن الخلق» ; معاشرت با ارحام موجب می شود خلق و خوی فرد نیکو شود.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسر ( شنبه 89/1/7 :: ساعت 10:53 عصر )
راهکارهای ایجاد آرامش روان در زندگی فردی از منظر روایات
اشاره
در این مقال، به راهکارهای ایجاد آرامش روانی از دیدگاه معارف اسلامی پرداخته شده و عوامل ایجادکننده سکون و آرامش قلبی و روحی بیان گردیدهاند.
در ایجاد آرامش و سکون و طمأنینه، عوامل بسیاری دخالت دارند که به موارد عمده آن اشاره میشود.
1. صبر
«صبر» در لغت، بازداشتن نفس ـ به سبب رسیدن مکروهی به آن ـ از جزع و فزع است. صبر موجب غمزدایی و آرامش روان است؛ چنانکه امیرمؤمنان علی علیهالسلام میفرماید: «با ارادههای صبورانه و حسن یقین، غمهای وارد بر خود را دور ساز.»(1)
مؤمن با اعتقاد به ثواب و پاداش الهی برای صبر کردن، با صبوری غم و اندوه را از خود میزداید و آرام میگیرد؛ چرا که اعتقاد دارد «اِنَّما یُوفَّی الصّابرونَ اَجرَهُم بغیرِ حِسابٍ» (زمر: 10)؛ همانا صابران اجر و پاداش خود را بیحساب دریافت میکنند.
در مرتبه بالاتر، مؤمن بر این باور است که رحمت الهی شامل او شده. از اینرو، دلیلی بر غمگین بودن نمیبیند؛ چه اینکه خداوند متعال میفرماید: «و بَشِّر الصابرینَ الّذین اِذَا اَصابتهم مصیبةٌ قالوا اِنّا لِلّه و اِنّا اِلیه راجِعون اوُلئکَ عَلیهم صلواتٌ مِن ربِّهم و رحمةٌ و اولئکَ هم المهتدونَ» (بقره: 155ـ 156)؛ و بشارت بده به استقامتکنندگان که هرگاه مصیبتی به آنها رسد، میگویند: ما از آنِ خدا هستیم و به سوی او بازمیگردیم. اینها همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدایت یافتگان.
بنا به گفته شهید ثانی، این مرتبه از صبر، مرتبه «رضا» است(2) و روشن است که مرتبه رضا با غم تناسبی ندارد؛ چون کسی که راضی و خشنود است، غمناک نیست، آرام است.
2. توبه
اهمیت توبه: احساس گناه مایه خستگی روح است. این احساس باعث سرخوردگی در زندگی میشود. گناهکار احساس پوچی و از دست دادن انگیزه ادامه حیات میکند، مضطرب و نگران است.
حضرت علی علیهالسلام میفرماید: «چه بد قلادهای است قلاده گناهان.»(3)
احساس گناه، فکر را دایم به خود مشغول میدارد. گناهکار همیشه به این فکر است که چگونه خود را از این قلاده رهایی بخشد. این فکر مانند کابوسی وحشتناک، بر روح او سایه افکنده، او را مضطرب میسازد و آرامش را از او سلب مینماید. «توبه» یکی از بهترین راههای رهایی از کابوس درون و آزادی از چنگال احساس گناه است؛ چرا که سبب آمرزش گناه و تقویت امید انسان به رضایت الهی و بازگشت به سوی خداوند متعال است و به همین سبب، موجب کاهش شدت اضطراب میگردد.(4)
3. دعا
دعا همچون باران بهاری است که سرزمین دلها را سیراب میکند و آرامش را بر شاخسار روح و جان آدمی ظاهر میسازد. انسان در دعا، با خدای خود مناجات میکند و از مشکلاتی که زندگانی او را نگران کرده، به او پناه میبرد. بی تردید، با بازگوکردن مشکلات، حالت آرامش روانی به انسان دست میدهد و از تشویش خاطر رهایی مییابد.
یکی از روانشناسان میگوید: «امروزه یکی از علوم، یعنی روانپزشکی، همان چیزهایی را تعلیم میدهد که پیامبران تعلیم میدادند، چرا؟ به علت اینکه پزشکان روانی دریافتهاند که دعا و نماز و داشتن یک ایمان محکم به دین، نگرانی و تشویش و هیجان و ترس را، که موجب نیمِ بیشتری از ناراحتیهای ماست، برطرف میسازد.»(5)
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسر ( شنبه 89/1/7 :: ساعت 10:53 عصر )
اثباتپذیری گزارههای دینی
چکیده
اثباتپذیری گزارههای دینی، یکی از مسائل چالش برانگیز در فلسفة دین و معرفتشناسی دینی است که در باب صدق و توجیه باورهای دینی جستوجو میکند. در آغاز مقاله، مبادی تصوری مسأله یعنی دین، گزارههای دینی و اثباتپذیری، تبیین، و دیدگاههای فیدئیزم، پوزیتوسیم منطقی، نسبیگرایی و معرفتشناسی اصلاح شده، به اختصار معرفی و نقد شده است و در پایان به دیدگاه برگزیده به اثباتپذیری آموزههای زیرساخت دینی با بهرهگیری از نظریة مبناگروی و بدیهیات در معرفتشناسی پرداخته شده است.
کلید واژگان: دین، گزارههای دینی، اثباتپذیری، فیدئیزم، پوزیتوسیم منطقی، نسبیگرایی، معرفتشناسی اصلاح شده، مبناگروی.
اثباتپذیری گزارههای دینی از مباحث مهم در کلام جدید، فلسفة دین و معرفتشناسی دینی است. پرسش اصلی در این پژوهش این است که اگر معرفت به معنای باور صادق موجه تلقی شود؛ آیا میتوان از صدق و توجیه باورهای دینی سخن گفت و با روشهای منطقی، حقانیت و معقولیت آنها را اثبات کرد. تبیین و تحلیل این مسأله را سه محور مبادی تصوری، دیدگاهها و نظریه برگزیده بیان میشود.
مبادی تصوری مسأله
1. دین
مقصود نگارنده از دین، آیینی است که ویژگیهای ذیل را دارا باشد.
- آسمانی و الاهی باشد، نه زمینی و بشری و ساخته دست انسانی؛
- پیام الاهی، موجود و در دسترس مردم باشد؛
- متن مقدس آسمانی، از تحریف به زیادت و نقیصه در امان باشد.
بنابراین، دین عبارت است از آموزههای وصفی و توصیه است که خداوند سبحان برای هدایت انسانها نازل کرده و پیام آن بدون تحریف در اختیار بشر قرار دارد. این تحریف در دوران معاصر بر اسلام انطباق دارد.
2. گزارههای دینی
گزارههای دین اسلام به دو دستة گزارههای وصفی(Diive) و توصیهای (Normative) یعنی اخباری و انشایی تقسیم میشوند. گزارههای اخباری، صدق و کذب بردارند؛ زیرا از سنخ معارفِشناختاریاند؛ ولی گزارههای اخباری، به اعتبار دلالت مطابقی، حکایتگر از واقع و نفسالامر نیستند؛ هر چند به اعتبار منبع و منشأ صدور و نیز هدف و غایت، صدق و کذببردار هستند.
گزارههای وصفی اسلام عبارتند از قضایای تاریخی، اعتقادی، طبیعتشناختی، عرفانی، خبرهای غیبی، و سنتهای مشروط الاهی، و گزارههای توصیهای اسلام عبارتند از قضایای اخلاقی و حقوقی و فقهی.
3. اثباتپذیری
واژه اثباتپذیری در فرهنگ فلسفة دین به معانی گوناگونی به کار میرود. گاهی بهمعنای پذیرش و تصدیق همگانی و زمانی بهمعنای مطابقت با واقع و مانند اینها بهکار میرود.
مطابق دیدگاه نخست که به عقلگرایی حداکثری(Strong Rationalism) شهرت یافته، صدق اعتقادی، زمانی معلوم میشود که تمام عاقلان قانع شوند و ادله و براهین اعتقادات دینی هنگامی اثبات و معتبرند که مورد تصدیق همة عاقلان باشند. پارهای از نویسندگان، در برابر این تعریف، اثبات وابسته به شخص را مطرح ساختهاند.1
نگارنده بر این باور است که هیچ یک از دو معنای عقلگرایی حداکثری و حداقلی یا تصدیق همگانی و وابسته به شخص پذیرفتنی نیست؛ زیرا هر دو طایفه گرفتار خلط صدق خبری با صدق مخبری شدهاند.2
توضیح مطلب اینکه معنای شایع و رایج صدق، مطابقت با واقع است و معقولیت و اثباتپذیری در چارچوب این تعریف مطرح میشود اعم از اینکه شخص یا اشخاصی بدان اعتقاد داشته باشند یا خیر. تصدیق همگانی و وابسته به شخص، همان صدق مخبری است که از مطاقبت گزاره با اعتقاد معتقدان خبر میدهد و چنین معنایی از صدق در معرفتشناسی و فلسفه جایگاهی ندارد.
دیدگاههای مسأله
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسر ( شنبه 89/1/7 :: ساعت 10:53 عصر )
نگاهی روانشناختی به آسیبشناسی دینباوری جوانان
مقدّمه
پدیده «دینگریزی» یکی از مشکلات اساسی جوامع انسانی است که همواره دغدغههایی را برای رهبران دینی، دینداران و خانوادههای متدیّن به وجود آورده و تهدیدهای جدّی برای نسل جوان محسوب میشود. این پدیده نامیمون مشکل امروز یا دیروز بشر نیست، بلکه سابقه دیرینه دارد و همواره جوامع بشری با آن دست به گریبان بودهاند. دینگریزی در سدههای اخیر، به ویژه در قرن بیستم، بخش عظیمی از شرق و غرب عالم را فرا گرفت و مکاتب فلسفی الحادی گوناگونی مانند کمونیسم مولود آن هستند. اکنون این سؤال مطرح است که چرا انسانی که ذاتا مشتاق دین است و فطرت او با عناصر درون دینی ارتباط تکوینی و ماهوی دارد، به دینگریزی روی آورده است و به این پدیده شوم دامن میزند، و سؤال اساسیتر اینکه چرا دینگریزی در نسل جوان شیوع و نمود بیشتری دارد؟
بدون تردید در ذات دین، هیچ عنصر دینگریزانه وجود ندارد. اگر انسانها به دریافت معارف دینی نایل آیند، در هیچ رتبهای از دین نمیگریزند، علاوه بر این، عقل و عشق، که دو رکن اساسی در حیات انسانی محسوب میشوند و همه جاذبهها و دافعهها در این دو حوزه و بر اساس این دو معیار رخ میدهند، هر دو در درون دین وجود دارد و دین با هر دو گروه باقی مانده است. دین، هم ذهن انسان را تغذیه میکند و هم دل آدمی را حیات و حرکت و نشاط میبخشد. بنابراین، پدیده دینگریزی به عنوان یک پدیده اجتماعی، عینی و رفتاری، معلول ماهیت و ذات خود دین نیست، بلکه علت و یا علل دینگریزی را در خارج از قلمرو دین و آموزههای دینی باید جستوجو کرد. بدون تردید، عوامل متعددی مانند ناهنجاریهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و روانی زمینه گریز جوانان را از دین فراهم مینمایند. در اینجا نگاهی روانشناختی به آسیبشناسی دینباوری جوانان خواهیم افکند.
علل روانشناختی گریز از دین
1. ضعف معرفتی
یکی از ابعاد وجودی هر انسانی بُعد شناختی اوست. انسان در هر مرحلهای از مراحل رشد خود، واجد یک سلسله توانمندیهای شناختی میشود. روانشناسان، رشدشناختی انسان را به سه دوره تقسیم میکنند: دوره حسی ـ حرکتی (2سال اوّل)، دوره عملیات منطقی عینی (تا 12سالگی)، دوره عملیات منطق صوری یا دوره تفکّر انتزاعی.
سومین دوره تحوّل شناختی در آستانه نوجوانی آغاز و در اوایل جوانی تکمیل میشود. بنابراین، یکی از ویژگیهای جوان از نظر شناختی این است که دارای تفکّر انتزاعی است و از نظر ذهنی، به حداکثر کارایی هوشی میرسد. در این دوره، گرایش جوانان به «فلسفه زندگی» آنان را به سوی مسائل اخلاقی، سیاسی و مذهبی سوق میدهد و جوانان تلاش میکنند هویّت مذهبی خود را شکل دهند. اما به دلایل گوناگونی ممکن است در این هویّتیابی مذهبی، با بحران مواجه شوند و نتوانند هویّت مذهبی خود را خوب شکل دهند و دچار نوعی سردرگمی و در نهایت، بیرغبتی و گریز از دین شوند. یکی از علل این بحران ناهمخوانی سطح شناختی جوان با سطح معارف دینی است که به او ارائه میشوند. جوان به خاطر توانمندیهای ذهنی، دین تقلیدی را برنمیتابد و همه آن باورهای دینی که از دوران کودکی به صورت تقلیدی از خانواده و دیگران به او القا شدهاند به کناری مینهد و میخواهد دینی بپذیرد که متناسب با سطح تفکّر او باشد. اما از یک سو، بسیاری از اوقات آنچه به عنوان دین به او عرضه میشود برای او قانعکننده نیست، و از سوی دیگر، در برخی موارد نیز جوان میخواهد همه آموزههای دینی، اعم از احکام و عقاید را با خطکش عقل خود بسنجد و فکر میکند اگر آموزههای دینی در قالبهای فکری او بگنجند صحیح هستند، وگرنه درست نیستند و باید کنار گذاشته شوند. همه این عوامل دست به دست هم میدهند و موجب میشوند هویّت دینی جوان به خوبی شکل نگیرد و جوان دچار یک بحرانشناختی نسبت به آموزههای دینی شود و نجات خود را از این بحران، در گریز از دین بداند.
قرآن نیز به این حقیقت اشاره میکند و گرایش به کفر و بیایمانی را ناشی از جهل و ضعف معرفتی انسانها میداند. حضرت نوح(علیهالسلام) با صراحت، یکی از عوامل بیایمانی قوم خود را جهل و یا عدم معرفت صحیح به آموزههای دینی معرفی میکند و در اینباره، به قوم خود میفرماید: (... ولکنّی اَراکُم قوما تجهلون.) (هود: 29) در روایات نیز به این معنا اشاره شده است.
حضرت علی(علیهالسلام) درباره علت کفر میفرماید: «لو اَنّ العباد حین جهلوا وقفوا، لم یَکفُروا و لم یَضلّوا»؛ اگر افراد هنگام برخورد با مسائلی که نمیدانند، درنگ میکردند و عجولانه تصمیم نمیگرفتند، کفر نمیورزید و گمراه نمیشدند. 1 بنابراین یکی از علل روانشناختی دینگریزی در همه انسانها، به ویژه جوانان، ضعف معرفتی و عدم دستیابی به هویّت دینی است.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسر ( شنبه 89/1/7 :: ساعت 10:53 عصر )
راهکارها و لوازم الگوی مشاوره
1. خوب گوش کردن: در الگوی مشاوره، یکی از مهمترین عوامل مؤثر «هنر خوب گوش دادن» است. مشاور باید این هنر را با تمرین و ممارست کسب کند. راهکارهای ذیل در کسب مهارت «خوب گوش دادن» مؤثرند:
الف. تعبیر و تفسیر کردن: با استفاده از گنجینه لغات شخصی خود، مطالبی را که شنیدهاید برای گوینده تفسیر کنید تا مطمئن شوید که سخنان او را درست فهمیدهاید.
ب. انعکاس احساسات: وقتی مخاطب یا مراجع شما ناراحت، عصبانی و آشفته حال به نظر میرسد، همدردی خود را به او منعکس کنید. همینطور اگر او از شور و احساسات و هیجانات خوشایندی برخوردار است، آنها را منعکس کنید.
ج. انعکاس مفاهیم: به طور خلاصه، حقایق و محتوای سخن گوینده را منعکس کنید.
د. ترکیب کردن: گوینده ممکن است نکات گوناگونی را بگوید. سعی کنید نکات گوناگون سخنان گوینده را ترکیب کرده، در یک جمله به او منعکس کنید.
ه. نشان دادن تصورات ذهنی: تصورات ذهنی خود را با صدای بلند نشان دهید؛ در ذهن خود مجسم کنید که اگر به جای آن شخص بودید چه احساسی داشتید. 14
2. کسب اطلاعات روانشناختی و تربیتی: از مهارتهای ضروری الگوی مشاوره، «کسب اطلاعات روانشناختی و تربیتی» است. برای کسب این مهارت، کتابهای مربوط به روانشناسی رشد، روانشناسی جوان، و کاربرد روانشناسی در آموزش را مطالعه کنید؛ همچنان که یک سخنور باید فنون سخنوری را با مطالعه و تمرین کسب کند، یک کارشناس دین نیز، که میخواهد با الگوی مشاوره پذیرای جوانان باشد و به سؤالات آنها پاسخ دهد و آموزههای دینی موردنیاز آنها را آموزش دهد، باید بتواند با جوانان ارتباط عاطفی برقرار کند. نیازهای جوانان و همچنین دغدغههای آنها را بشناسد و بتواند وارد فضای روانشناختی و دنیای جوانان شود. علاوه بر آن، باید بر آموزههای دینی نیز تسلّط لازم داشته باشد و آنها را متناسب با سطح شناختی جوانان، به صورت منطقی و معقول بیان کند.
آنچه در الگوی مشاوره مطرح شد در واقع، بیان این حقیقت بود که یکی از بهترین راهکارهای آموزشِ آموزههای دینی به جوانان استفاده از الگوی «مشاوره» است. اما گامهای بعدی که باید برداشته شوند تا به هدف اصلی مقابله با دینگریزی یا پیشگیری از دینگریزی نائل شویم، عبارتند از:
1. تقویت بُعد شناختی جوانان نسبت به آموزههای دینی؛
2. اصلاح یا تغییر شناختهای قبلی از دین؛
3. معرفی دین به عنوان برنامه زندگی؛
4. معرفی دین به عنوان راه منحصر به فرد برای دستیابی به سعادت واقعی؛
5. معرفی شخصیتهای کاملی که در پرتو آموزههای دینی به تکامل واقعی دست یافتهاند؛
6. عملیاتی کردن دین در همه ابعاد زندگی؛
7. معرفی عوامل رهزن که موجب انحراف میشوند.
علاوه بر این، توجه دادن به نکات ذیل بسیار مفید است:
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسر ( شنبه 89/1/7 :: ساعت 10:53 عصر )
طرحی در باب مفاهیم و مضامین روان شناختی اسلام
بیشک علوم روان شناختی، وقتی نسبتی با معارف دینی پیدا میکند، جای تحقیقات و کارهای فراوانی پیدا میکند، خارج از این بحث که علم انسانی اسلامی داریم یا نه؟ و اگر داریم چه توجیهی برای آن داریم؟ عرض میکنم که در قلمرو مسایل روان شناختی و مفاهیم دینی که با این مسایل ارتباط پیدا میکند، جای تحقیقات واقعا دامنهدار و گستردهای وجود دارد . یکی از بزرگترین زمینههای تحقیقی که در مقایسه مسایل روانشناسی با مفاهیم اسلامی پیدا میشود، این است که مفاهیم اسلامی در حوزه مسایل روان شناختی را تحقیق و مناسبات اینها را با مفاهیم متناظر روانشناسی تبیین کنیم . این سنجش هم با ما کمک میدهد که مفاهیم و مضامین روانشناختی اسلام را بهتر بشناسیم و پایهای میشود برای بسیاری از پژوهشهای دیگر در همین قلمرو، پیشنهاد ما در این طرح بیان مصداقی از همین بحث است و سؤالی که در این طرح در جستجوی پاسخی به آن هستیم این است که عجب، کبر و مفاهیمی از این دست، چه مناسبتی با «احساس ارزش» و ««احساس منزلت اجتماعی» دارد؟
در توضیح این پرسش باید گفت: تقریبا مکاتب، در شاخهها و گرایش مختلف روانشناسی اختلاف نظری در اصل این دو نیازی که به آن اشاره خواهم کرد، ندارند . این دو نیاز عبارتاند از: 1 - احساس ارزش و رضایت از خویش; 2 - احساس شان و منزلت اجتماعی . تقریبا تردیدی نیست که یک شخصیتسالم و متکامل، شخصیتی است که این دو نیاز را پاسخ داده باشد و در یک حد قابل قبولی، هم در روان خود احساس ارزش و احساس شخصیت و رضایت از خویشتن کند، و هم در ارتباطات اجتماعی و در مناسباتی که با دیگران برقرار میکند، احساس شان و منزلت اجتماعی و کرامت اجتماعی بنماید . فرق یان دو نیاز هم، روشن است، نیاز اول، جنبه نفسانی و شخصی و درونی دارد و نیاز دوم، در مناسبات اجتماعی معنی پیدا میکند .
این دو احساس که خیلی به هم نزدیک هم هستند، یکی در عالم درون و دیگری در مناسبات اجتماعی تحقق مییابد . اولی برای انسان جدا و مجزای از جامعه هم نیاز است ولی دوم برای انسان در میان جمع نیاز است . البته همان طور که نیز مستحضر هستید در جزئیات و ریزه کاریهای این نیازها، دیدگاهها و نظریههای مختلفی وجود دارد .
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسر ( شنبه 89/1/7 :: ساعت 10:53 عصر )
شیوه های ایجاد انس در کودکان, نوجوانان و جوانان با وجود مبارک امام زمان(عج)
بسم الله الرحمـن الرحیم
پیش درآمد
در بحث انتظار, یکی از مسائلی که درباره ی تربیت است این است که اصلا چه کسی را می خواهیم تربیت کنیم. در کار تربیتی و آموزشی که آموزش ابزاری است برای کار تربیت, پیوسته صحبت از اهداف می شود و امروزه هدف های رفتاری بیش تر مورد توجه است. این که مشخص شود چه رفتاری مورد انتظار است که در نهایت آن فرد به آن برسد که بتوانیم بگوییم آقا به این رفتار رسیده یا نرسیده است. اگر بخواهیم دانستن را که یک امر پنهانی است به رفتار که امری آشکار است تبدیل کنیم, باید فعلش را طوری ادا کنیم که آن فعل با نام بردن یا نوشتن, قابل مشاهده باشد; هر چند این تبدیل اهداف رفتاری گام خوبی است و در جهت این که در تربیت در آموزش به کجا می رسیم و به چه سمتی قدم بر می داریم, بسیار موثر و سازنده است; ولی در عین حال انتقادهای بسیار بزرگی در این زمینه وارد است. و آن این که گاهی اگر افراد را بخواهند در قالب رفتاری تعریف کنند نمی توانند بسیاری از ابعاد شخصیتی شان را در آن قالب بریزند; بنابراین حد میانه ای را مد نظر قرار می دهیم; یعنی از طرفی می گوییم باید از یک طرف اهداف کلی را مد نظر بگیریم و از طرفی اهداف رفتاری که آن اهداف رفتاری در حقیقت به ما نشان بدهد که به کجا می خواهد برسد و کجا باید برسد. ما در تربیت نسل منتظر, هر دو مقوله را احتیاج داریم تا ویژگی های شخصیتی شخص منتظر را بیان کنیم.
وجود مقدس امام زمان(عج) در نفس الامر, در واقعیت خودش و در تکوین عالم جایگاهی دارد که اگر کسی منتظر او باشد یا نباشد, خود او وجود مستقلی برای عالم دارد و آن وجود خلیفه اللهی خداوند در عالم است; بقیت الله روی زمین است; امان اهل زمین است. خداوند, زمین را به وسیله ی او پر از عدل و داد می کند.
حال ما انسان ها نسبت به او چه موضع و موقعیتی باید داشته باشیم. در حقیقت انتظار از آن ماست; او منتظر است ما منتظریم.
مفهوم انتظار
انتظار به معنای تربیتی یعنی چه؟ و چه ویژگی هایی دارد و چگونه می باید تحقق پیدا کند؟
انتظار یک صفت و ویژگی است که باید در خودمان بپرورانیم و تجربه کنیم و مورد بحث قرار دهیم. در حقیقت انتظار, یک هدیه ی الهی است برای ما انسان ها; یعنی خداوند به بعضی از انسان ها این توفیق را عنایت کرده که آگاه باشند که امامی در پس پرده ی غیبت است و آگاه باشند که باید منتظر او باشند و خود این مسئله, اولین صفت انسان منتظر را می سازد.
ویژگی های انسان منتظر
1. اندیشیدن به آینده
یکی از ویژگی های انسان منتظر این است که به واقعه ای که در آینده اتفاق خواهد افتاد, ایمان دارد. این موضوع را اگر شما با این رویکرد ملاحظه کنید که اگر در وجود انسان این قابلیت بود که بتواند وقایع آینده را پیش بینی کند, چه می شد. یا مثلا در امریکا اگر عده ای می دانستند چنین اتفاقی خواهد افتاد, خودشان را آماده ی این اتفاق می کردند.(2) خداوند دو هدیه ی بزرگ به ما کرامت فرموده است: نخست این که قیامت را وعده داده است و در آینده اتفاق خواهد افتاد; دوم این که, موعودگرا است.
آینده ای را به نام عصر ظهور پیش بینی کنیم که در آن, شیعیان منتظر دوازدهمین حجت الهی, حضرت مهدیاند. بنابر این یکی از ویژگی های تربیتی انسان منتظر این است که به آینده ای با وقایع و ویژگی های خاص می اندیشد.
2. آمادگی
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسر ( شنبه 89/1/7 :: ساعت 10:53 عصر )
خلاقیت 1
مقدّمه
در فارسی «خلاقیت» به معنای ابداع، 2 نوآوری، ایجاد و آفرینندگی به کار می رود. در این موقعیت، فرد با ترکیب کردن، یک پدیده نو می سازد. همانند هوش، توانایی خلاقیت نیز در افراد مختلف متفاوت است.
از نظر آبراهام مزلو ، خلاقیت و خود شکوفایی 3 در رأس هرم قرار می گیرد و طی سلسله مراتبی، که برای نیازهای انسان مطرح می کند، باید از پایین ترین طبقه شروع کرد تا به رأس هرم که خود شکوفایی است رسید. اولین و پایین ترین طبقه، نیازهای فیزیولوژیک است; نیازهایی همچون آب، غذا، هوا و مانند آن که بین انسان و حیوان مشترک بوده و برای ادامه حیات لازم و ضروری است. دومین طبقه، نیاز به امنیت است که شامل امنیت جانی، مالی و شغلی می شود. سومین طبقه، نیاز به محبت و عشق است; زیرا هر فردی در زندگی نیاز به دوست داشتن دارد. چهارمین طبقه، نیاز به عزّت نفس و ابراز وجود است; شخص دوست دارد در جمع مطرح شود. پنجمین و بالاترین طبقه، که در رأس هرم قرار می گیرد، نیاز به خودشکوفایی است، که اگر مراحل قبل طی شود فرد به خلاقیت می رسد. آبراهام مزلو دو نوع خلاقیت را توضیح می دهد: خلاقیت اولیه و خلاقیت ثانویه. خلاقیت اولیه از ناخودآگاه سرچشمه می گیرد و در زمان کودکی بین همه انسان ها مشترک است. کودکان به واسطه آن خیالبافی 4 می کنند، لذت می برند و رفتار خلاق آمیز از خود بروز می دهند. این نوع خلاقیت اغلب با پشت سر گذاشتن کودکی از بین می رود. اما خلاقیت ثانویه مبتنی بر عقل سلیم 5 و منطق صحیح است.
نیاز به خودشکوفایی نیاز به عزّت نفس نیاز به محبت و عشق نیاز به امنیت نیازهای فیزیولوژیک سلسله مراتب نیازهای مزلو سلسله مراتب نیازهای مزلو برای رسیدن به خلاقیت، کوشش و تلاش عامل بسیار مهمی است و داشتن هوش بالا دلیل کافی برای به خلاقیت رسیدن نیست. برای مثال، پاولف ، فیزیولوژیست روسی، سال های زیادی روی بزاق سگ تحقیق کرد تا اینکه در سال 1904 برای اولین بار برنده جایزه نوبل شد. بسیاری از افراد به محض آنکه با شکستی روبه رو می گردند دست از تلاش برداشته و اعتماد به نفس خود را از دست می دهند، اما افراد خلاق شکست را مقدّمه پیروزی می دانند.
بنابراین، رشد و توسعه خلاقیت به عوامل فردی و اجتماعی مثل خانواده، هوش، ویژگی های شخصیتی و غلبه بر موانع و مشکلات وابسته است. گرچه توانایی تفکر خلاق به صورت فطری و طبیعی به طور بالقوّه در انسان ها وجود دارد، اما ظهور و بروز آن مستلزم پرورش و تربیت آن است.
صاحب نظران تعاریف گوناگونی از خلاقیت ارائه داده اند که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می شود:
گیزلین ( Chiselin ) خلاقیت ر
ارائه کیفیت های تازه از مفاهیم و معانی می داند.
از نظر تایلور ( taylor ) خلاقیت، شکل دادن تجربه ها در سازمان بندی های تازه می باشد.
استین ( stein ) خلاقیت را فرایندی می داند که نتیجه آن یک کار تازه باشد که توسط گروهی در یک زمان به عنوان چیزی مفید، رضایت بخش و قابل قبول تلقّی گردد.
ورنون ( vernon ) معتقد است خلاقیت توانایی شخص در ایجاد ایده ها، نظریه ها، بینش ها یا اشیای جدید و نو و بازسازی مجدد در علوم و سایر زمینه هاست که به وسیله متخصصان به عنوان پدیده ای ابتکاری قلمداد گردد و از لحاظ علمی، زیبایی شناسی، 6 فناوری و اجتماعی با ارزش باشد.
استنبرگ ( stenberg ) تفکر خلاق را ترکیبی از قدرت ابتکار، انعطاف پذیری و حساسیت در برابر نظریاتی می داند که یادگیرنده را قادر می سازد که خارج از تفکر نامعقول به نتایج متفاوت و مولد بیندیشد که حاصل آن رضایت بخشی و احتمالا خشنودی دیگران خواهد بود.
مایر ( mayer ) خلاقیت را توانایی حل مسائلی می داند که فرد پیش تر آن ها را نیاموخته است.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسر ( شنبه 89/1/7 :: ساعت 10:53 عصر )
ویژگی های شخصیتی افراد خلاق
از نظر شخصیتی، افراد محافظه کار خواهان حفظ قوانین و حداقل تغییر می باشند. آن ها دوست دارند زندگی و
کارشان مشابه باشد و از موقعیت های مبهم گریزانند. اما افراد پیشرفت گرا دوست دارند ورای قوانین موجود عمل نمایند. آن ها خواستار حداکثر تغییر و نیز عدم شباهت کار و زندگی بوده و موقعیت های مبهم را ترجیح می دهند. طبیعی است کسانی که محافظه کار هستند به راه های موجود توجه دارند و از این رو، کمتر به خلاقیت می رسند، اما افراد خلاق از شرایط موجود رضایت نداشته و اصول جدیدی را دنبال می کنند.
تورنس در زمینه ویژگی های شخصیتی افراد خلاق می گوید: خلاقیت عبارت است از حساسیت به مسائل، کمبودها، مشکلات و خلأهای موجود در دانش، حدس زدن و تشکیل فرضیه هایی درباره این کمبودها، ارزشیابی و آزمایش این حدس ها و فرضیه ها و احتمالا اصلاح و آزمون مجدد آن ها و در نهایت، نتیجه گیری.
خانواده و مدرسه از عوامل اجتماعی اصلی تعلیم و تربیت در زمینه رشد خلاقیت هستند. ظهور خلاقیت با ویژگی ها و موقعیت خانوادگی افراد ارتباط بسیار نزدیکی دارد و می توان با به وجود آوردن محیط مناسب در خانواده خلاقیت را افزایش داد، بخصوص در دوران کودکی که در شکل گیری خلاقیت از اهمیت بالایی برخوردار است.
مک کینون بر این عقیده است که عوامل زیر می توانند در رشد خلاقیت کودکان مؤثر باشند: استقلال عملی، احترام به کودک، آزادی برای اتخاذ تصمیم، عدم وابستگی زیاد کودک به والدین، آزادی برای تعلیم گرفتن، عدم نگرانی والدین به خاطر کودک، گستردگی ارتباط با دیگران، به گونه ای که کودک مجبور نباشد فقط خود را با شخصیت والدین تطبیق دهد و فقط با آن ها همانندسازی کند.
بدیهی است اگر در خانواده جو استبدادی حاکم باشد، کودک فقط مقلد والدین و دنباله روی آن هاست و جایی برای آزادی عمل، ابتکار و خلاقیت وجود نخواهد داشت. گتزلز و جکسون بر اساس مطالعات انجام داده به این نتیجه رسیده اند که والدینِ کودکان خلاق خیلی کم در روش های تربیتی از استبداد و محدودیت انضباطی استفاده می کنند; زیرا مراقبت زیاد از کودک، وابسته بودن او به والدین و جو استبدادی موجب می گردد کودک کمتر فرصت تجربه کردن و آموختن داشته باشد.
دوینگ ( dewing ) سه ویژگی اساسی را در این زمینه مطرح می کند:
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یاسر ( شنبه 89/1/7 :: ساعت 10:53 عصر )
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.